خلاصه ماشینی:
"واژههای مشخص زیر را که در آثار اقبال دیده میشود، در آثار مولانا[هم] میتوان یافت: (الف) ای بسا آدم که ابلیسی کند (پیام مشرق) (ب) از سستی عناصر انسان دلش تپید (پیام مشرق) (ج) گر چه از خاکم نروید جز کلام (جاوید نامه) (د) فاش باید گفت سر دلبران (جاوید نامه) (ه) مردن بی برگ و بی گور و کفن گم شدن در نقره و فرزند وزن (ایضا) (و) با رستم دستان زن، با مغبچهها کم زن (زبور عجم) اشعار مولانا:(1) مطرب عشق این زند وقت سماع بندگی بند و خداوندی صداع (2) در حقیقت هر عدو داروی تست کیمیا و نافع و دلجوی تست در اشعار اقبال انعکاس مییابد: (1) خدایی اهتمام خشک و تر هی خداوندا خدایی درد سر هی و لیکن بندگی استغفر الله به درد سر نهین درد جگر هی (بال جبریل) (2) راست میگویم عدو هم یار تست هستی او رونق بازار تست (اسرار خودی) از آنجا که منابع[مورد استفاده]هر دو شاعر یکی است، برخی از اشعار اقبالی، همانند اشعار مولاناست و برخی از قرآن گرفته شده است: مولانا: دست او را حق چو دست خویش خواند تا ید الله فوق ایدیهم براند 43 * چون قبول حق بود آن مرد راست دست او در کارها دست خداست 44 * اقبال: هت و هی الله کابنده مومن کاهات غالب و کار آفرین، کارگشا کارساز بعضی[اشعار]به حدیث اشاره دارد: مولانا: از اسلم شیطانی شد نفس تو ربانی ابلیس مسلمان شد تا باد چنین بادا 45 * اقبال: کشتن ابلیس کاری مشکلست زانکه او گم اندر اعماق دلست خوشتر آن باشد مسلمانش کنی کشته شمشیر قرآنش کنی (جاوید نامه) اقبال در آثار متأخر خود، گاه مانند مثنوی پس چه باید کرد ای اقوام شرق به مولانا بسیار نزدیک میشود و حتی اصطلاحات«توکل»و«فنا»را-که یادآور فلسفه عرفان کهن است-به کار میگیرد: مومن از عزم و توکل قاهر است."