خلاصه ماشینی:
"نگاهی به نمایش«روزهایی که به یادت گذشت»به کارگردانی«سعید شاپوری» تالار کوچک تئاتر شهر-اسفندماه 84 نقد مویههای یک مادر اردلان جنتی چقدر در نمایش اجازه داریم دیالوگ بلند و نقل قول مستقیم بیاوریم و چقدر میتوانیم روایت را بدون چارچوب نظاممند دیالوگنویسی آن پیش ببریم؟تا آنجا که شخصیت اصلی نمایش،توالی جملات و عبارات کوتاه خود را با تمرکز بر یک رشته چیزهای منفرد و مختلف،پشت سر هم برای مخاطب نقل کند و در انتها،تماشاگر چیزی نبیند،جز مویهها، دلهرهها و دلتنگیهای مادری که انتظار فرزندش را میکشد!حال این فرزند میتواند حضرت عباس(ع)باشد و مادرهم،ام البنی.
شاپوری توانسته با یکدست کردن ترکیب جملات و دادن وزن و ریتم به توالی آن،زبانی پیراسته را به گوش مخاطب برساند و با برانگیختن حس همذات پنداری در مخاطب،روایت بیسرانجام مادری را که در انتظار فرزندش است،بازگو کند؛اما به نظر میرسد که نویسنده نتوانسته است این قرابت شعرگونه مونولوگهایش را در قالب یک گفتگوی دیالکتیک قرار دهد تا تماشاگر ضمن شنیدن دیالوگهای تأثیرگذار،شاهد زوال روحی و صبوری مادری باشدکه شهادت فرزندانش را در رکاب امام حسین(ع) افتخار محسوب میکند."