خلاصه ماشینی:
"موقعیت به مثابه حالوهوا و فضایی که در آن درامنویس،سیر بسط و رشد متن را به چالش میطلبد و وضعیت به مفهوم استحاله و دیگرگونی شخصیت و حالوهوا و گفتگوهای نمایش در متن و ترکیب این هردو است که میتواند در انجام و فرجام وجه تمایز یا اشتراک و افتراق،متنی را که بر صحنه توفیق رفیق نویسنده نموده با متنی که بریدهبریده و گسسته بر مجلا و مهب و رستنگاه و تنفسگاه چندان که باید خوش نمینشیند یا اینکه خوش درخشیده؛ولی دولت مستعجل است.
همه قبیله من عالمان دین بودند /مرا معلوم عشق تو مشاعره آموخت ضمن تقدیس منظرگه قلم نویسنده و برش و برهه و حقیقتا کشف مضمون برای دستیابی بر موقعیت و وضعیت نمایش،یادآور میشوم که خطاب من به اکبرنژاد،این است که او به درستی دریچهای تازه و با نشاط و زنده به پسلرزههای روز واقعه گشاده و به خوبی دانسته که:سخن نو آر که نو را حلاوتی است دیگر."