خلاصه ماشینی:
"مقاله فحاشی و ناسزا گفتن آدمهای نمایشنامه زمینه مناسبی برای ساخت کمدی نیست زبان ادبی و عامیانه در نمایشنامه نوشته:دکتر محمد غنیمی هلال1 ترجمه:قاسم غریفی (به تصویر صفحه مراجعه شود) مقاله را با این سؤال آغاز میکنیم:علت پیدایش پدیدهء درگیری بین زبان ادبی و عامیانه در یک نمایشنامه چیست؟ آیا هدف رشد و ترقی هنر تئاتر در راستای فرهنگ و ذوق هنری به شکل کامل است یا دستیابی به آنچه یک نمایشنامه نویس در حد و بضاعت خود در هنر و زبان به کار میبرد؟ در اینجا باید به این نکته اشاره شود که هدف ما تحریم و در انزوا قرار دادن نمایشنامه نویسان به زبان عامیانه نیست.
» سؤال این است چرا زبان ادبی تواناتر است؟مگر غیر از این است که آن نمایشنامهها از نظر مضمون و محتوا و افکار و تصویرها،قدرت تعبیرشان از زبان عامیانه بیشتر است؟ چرا ما این حکم را صادر میکنیم که زبان ادبی ما در ترجمهء نمایشنامههای بزرگ جهان ناتوان است؟درحالیکه ما مدام این را گفتهایم و میگوییم که زبان ادبی برای ترجمه آن آثار بسیار قدرتمند است؟چرا ما نباید نمایشنامههای ملی یا عامیانهمان را ترجمه آن آثار بسیار قدرتمند است؟چرا ما نباید نمایشنامههای ملی یا عامیانهمان را ترجمه کنیم؟آیا قدرت زبان عامیانه این نمایشنامهها ناتوانتر از نمایشنامههای جهانی است؟ اگر هدف این باشد که ما بین واقعیت و زبان بیانی نمایشنامههای ترجمه شده،اعم از تاریخی و غیره فرق بگذاریم پس چرا ما این فرق را در آفرینش نمایشنامه و قصهای که خواهان غنا،ادبیات ادبی هستیم،قایل نمیشویم؟این گفته دکتر مندور در اینباره کاملا صادق است: «واقعیت در ادبیات شامل زبان نمیشود،بلکه این واقعیت روح بشری است."