خلاصه ماشینی:
"از فرمول (4)میتوانیم نرخ رشد سرمایه انسانی تعادلی را در اقتصاد موردنظر بدست آوریم (5)1+gt+1 ht+1-ht/ht (1-p)e-B(a-2-aF2)/2]aE-a+(1-p)(a?-aE)[ معادله(5)به وضوح دو اثر متضاد فرار مغزها را بر رشد مورد تأکید قرار میدهد: -از یکسو،نرخ رشد تعادلی با (1-p) ،یعنی نسبتی از افراد تحصیل کرده که در داخل باقی میمانند،رابطه مستقیم دارد:این همان«اثر فرار»است،که رشد را کاهش میدهد؛ -از سوی دیگر،نرخ رشد تعادلی تابع نزولی از aE ،یعنی توانایی فرد بحرانی است که خودش یک تابع منفی از P است:این همان«اثر مغز»است که رشد را بهبود میبخشد.
اما از آنجا که احتمال مهاجرت توانایی عامل بحرانی را کاهش میدهد،میتوانیم نتیجه زیرا را شکل دهیم: قضیه 1:فرار مغزها به یک کشور اجازه میدهد تا از دام توسعهنیافتگی خارج شود اگر و فقط اگر aE e-1-B(1+r)/1+p(w-1>a?ūūe1-B(1+r) aF در واقع،در یک اقتصاد که aE>a?>aF باشد،بازده داخلی آموزش آنقدر کم است که نمیتواند باعث ترغیب سرمایهگذاری در سرمایه انسانی شود،حتی برای افرادی با توانایی بالا جهت یادگیری؛با این همه،آن دسته از افراد ماهر و متخصص وقتی با امکان نیل به بازده بالاتر نسبت به سرمایهگذاریشان در خارج مواجه گردند میتوانند به سمت سرمایهگذاری در آموزش سوق داده شوند.
که در آن، aE aF/ūū(p,w) میباشد و بعد از سادهسازیهای لازم،این شرط نتیجهء زیر را به دست میدهد: قضیه 2:فرار مغزها برای کشور مبداء سودمند است،اگر و فقط اگر امکان مهاجرت شرط زیر را تایید کند: z(p) AP2+BP+C>O, که در آن A (W-1)2,B (w-1)]a-2-a2F/aūūaF-2(w-1) از این قضیه نتیجه میگیریم که z(o) c میتواند مثبت یا منفی باشد(یعنی،یک کشور در حال توسعه میتواند از بازگشایی محدود مرزهایش به روی مهاجرت افراد آموزش دیده سود یا زیان ببیند)و برعکس، z(1) w(a-2-a2f/(aūūf) همواره غیرمنفی است(یعنی احتمال واحد جهت مهاجرت به روشنی،برای کشور زیانآور است)."