چکیده:
یکی از راههای شناخت ادبیات داستانی سنتی فارسی، بررسی آن با شیوههای علمی
جدید و اعمال تحلیلهای ساختارگرایانه بر روی متون روایی است.نتیجه کاربست چنین
شیوههایی، علاوه بر احیای سنتهای داستانی قدیم، به شناخت هرچه بیشتر ساختار
روایی متون و کشف شگردهای اصلی داستانپردازی نویسندگان و تبیین نقاط قوت و ضعف
آثار آنها منجر میشود.در مورد لفظ و معنای اشعار سعدی، شارحان و محققان مباحث فراوانی مطرح کردهاند
اما درباره تکنیک داستانپردازی او کمتر مطلب درخور توجهی یافت میشود.این مقاله
کوشیده است تا نخست همه حکایات بوستان را با توجه به تعاریف مشخص و کمی، بررسی
نماید.آنگاه با عنایت به عناصر تشکیلدهنده ساختار حکایات(اعم از تعداد حوادث،
تعداد اشخاص، نتیجهگیری پایان حکایات و...)به تفکیک و طبقهبندی آنها بپردازد.با
اعمال شیوهای که به تسامح میتوان آن را«ریختشناسی»نامید، پنج الگوی روایی حاصل
شده است که غالب حکایات سعدی در این الگوهای پنجگانه جای میگیرد و سعدی با توجه به
کلیشههای روایی مضبوط در ذهن خود، به تکمیل و تتمیم حکایات و گاه گسترش و تحدید
آنها دست زده است.بحث در جنسیت اشخاص، طبقه اجتماعی اشخاص، کم و کیف حضور اشخاص، شخصیتهای واقعی
و تمثیلی، نقد شیوههای روایت و انواع گفتوگو در بوستان سعدی، از دیگر مطالبی است
که در این مقاله مورد توجه قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
شنیدم که خسرو به شیرویه گفت در آن دم که چشمش ز دیدن بخفت بر آن باش تا هر چه نیت کنی نظر در صلاح رعیت کنی الا تا نپیچی سر از عدل و رای که مردم ز دستت نپیچند پای (سعدی، 1363، ص 43) همچنین قطعه کنش محور زیر که کنشی غیرداستانی و تنها یک شخصیت دارد، نیز نمیتواند حکایت به شمار آید: شنیدم که دیناری از مفلسی بیفتاد و مسکین بجستش بسی به آخر سر ناامیدی بتافت یکی دیگرش ناطلب کرده یافت (همان، ص 140) در بررسی حکایات مورد نظر، سرانجام به پنج الگوی ساختاری از حکایات دست یافتهایم.
اشخاص حکایات در این گفتار، کاربرد اصطلاح شخصیت( retcarahc )برای اشخاص حکایتهای بوستان کاملا با تسامح صورت میگیرد و گرنه واضح است که سعدی جز در مواردی معدود، به دلیل عنایت خاص به نتیجه اخلاقی و حکمی مورد نظر خود و اکتفا کردن به همین حد، چندان به شخصیتسازی و شخصیت پردازی، توجهی نشان نمیدهد.
در برخی از این قبیل حکایات، عدم تصریح سعدی به شخصیت راوی نیز حاکی از آن است که خود او روایت داستان را بر عهده دارد.
ج. آغاز و انجام حکایت چنانکه پیشتر اشاره شد، آغاز حکایات بوستان، گاهی با گفتوگوی دو تن، گاه با زمینهچینیهای مناسب دیگر نظیر معرفی اشخاص داستان و یا بعضا با کنشهای داستانی شکل میگیرد و حکایت با حضور دو یا سه شخصیت، یک یا دو کنش و یک یا دو فقره گفتوگو، ساختار خود را به دست میآورد.