چکیده:
مقاله حاضر شامل مطالبی است پیرامون سیر تاریخی معانی و بیان و بدیع از آغاز پیدایش این علم،از آنچه معلوم است بلاغت دو سیر را در طول تاریخ طی نموده است.اول مکتب کلامی که سیوطی درباره آن میگوید"طریقه العجم و الفلسفه" دوم مکتب ادبی باز هم از سیوطی که میگوید"طریقه العرب و البلغاء".خصوصیت مکتب کلامیها اهمیت دادن به معانی و جوهره و صیغه الفاظ،لیکن در مکتب ادبی بلاغیون نقد ذوق و احساس را دخالت دادند و بصورتهای بدیعی نیز اهمیت دادند. انگیزه تألیف کتب در هردو مکتب اثباتاعجاز قرآن کریم بوده و این مکاتب تا به امروز ادامه داشته و به عقیده اینجانب باید مباحث نحوی و دیگر علوم فلسفه و منطق از بلاغت خارج شود و به صورت یک علم مستقل تدریس شود.نه اینکه فایده ندارد بلکه مباحث آن با بلاغت مخلوط نشود.
خلاصه ماشینی:
او اسم معانی را بر بخشهائی که عبد القاهر جرجانی معانی نحو یا نظم نامیده بود اطلاق کرد،همچنین اولین فردی است که تشبیه و مجاز و کنایه را بیان نامید،و نیز غیراز این دو علم را محسنات خواند،که جهت تزئین کلام آورده میشود،و آن را تقسیم کرد به محسنات معنوی و لفظی،لیکن مصطلح بدیع را بدر الدین ابن مالک در کتابش بنام«المصباح»که تلخیص قسمت سوم مفتاح است بر این علم اطلاق کرد.
همانطور که قبلا گفته شد عبد القاهر جرجانی پرچمدار علم بلاغت بود،و نظریه نظم مهمترین چیزی بود که بدان اهمیت داد و قواعد بلاغت را استوار ساخت بشکلی درآمد دارای اصول و اهداف مشخصی است اقدامات عبد القاهر در زمینه علم بلاغت تأثیر بزرگی در علم بلاغت بجا گذاشت و پس از او شاگردانش کارهای او را ادامه دادند زمخشری مولف«کشاف»و پس از او شاگردانش کارهای او را ادامه دادند مانند زمخشری مولف«کشاف»و رازی مؤلف«نهایء الایجاز فی درایه الاعجاز»و میتوان گت که رازی نخستین کسی است که خواست روح ادب را از کتاب عبد القاهر از بین ببرد و بلاغت را بجائی رساندکه فقط به ضبط و تحدید و حصر منطقی اهمیت میداد و پس از او شیخ بزرگ مکتب کلامی یعنی سکاکی بلاغت را به دو علم معانی و بیان و محسنات بدیعی تقسیم کرد.