چکیده:
در فلسفه غرب با تفکر هگل تاریخ و فلسفه با هم نسبت مییابند و بل فلسفه، تاریخی و تاریخ، فلسفی دیده میشود
و این پیوند مبارک بدون تفسیر تاریخ فلسفه برای هگل امکانپذیر نبوده است. لذا تفسیر هگل از تاریخ فلسفه جدید
(مدرن) امکان جمع تقابلهای تفکر جدید غربی را که از زمانه دکارت تا خود هگل حیات فرهنگی غرب را دچار شقاق و
گسیختگی کرده بود، میسور ساخت.
در مقاله حاضر، یکی از مهمترین فلاسفه دوره جدید، یعنی اسپینوزا از نظرگاه هگل با ابتناء بر متن درس - گفتارهای
تاریخ فلسفه مورد بحث قرار گرفته است. در بخش اول مقاله مقدمه و کلیات تفسیر هگل را پیش کشیدهایم. در بخش
دوم نقد و نظر هگل در باب تعاریف کتاب اخلاق را آوردهایم. در بخش سوم نیز مسأله انکار جهان در فلسفه اسپینوزا، که
در مقابل تفسیر الحادی فلسفه اوست، مورد بحث و فحص قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
البته این بدان معنا نیست که تفکر یونانی تاثیر کمتری بر نظام فکری او داشته است، اما باید توجه کرد که تفسیر هگل از یونان بر شالوده و بنیاد فلسفه جدید استوار میباشد.
لذا اختلاف در دوره جدید با قدماء (ایلئائیان) که وجود را در تعیّن انتزاعی آن طرح کردند، در این است که در دوره جدید بواسطه تأثیر مسیحیت تفرد (فردیت) انضمامی در روح حضور دارد، اما در فلسفه اسپینوزا و همینطور در معنای «وجود» به نزد ایلئائیان، علیرغم تاکید بر انضمامی بودن جوهر، مع الوصف تعریفی از امر انضمامی فی نفسه بدست داده نمیشود.
2- نقد و نظر هگل در باب تعاریف کتاب اخلاق: اسپینوزا فلسفه خود را در ظاهر ریاضی و دقیقتر در روش هندسه اقلیدوسی بیان کرده است.
هگل تعریف اسپینوزا را میپذیرد و بدون تردید صفت را یک تعیّن مهم تلقی میکند ولی متذکر میشود که؛ این تعیّن مهم، مع الوصف به صورت یک تمامیت باقی میماند و او نیز چون دکارت نمیتواند نسبت دو صفت فکر و بُعد را به درستی دریابد.
هگل در تفسیر اسپینوزا نیم نگاهی نقادانه به فلسفه اینهمانی شلینگ نیز دارد؛ مینویسد: اخیرا همین فکر در همین تعابیر از نو طرح میشود، بطوریکه میگویند، جهان متفکر بطور ضمنی و تلویحی همان جهان ممتد است و این دو فقط به لحاظ صورت متمایز مینمایند.
نتیجه: در پایان گفتار باید عنوان کرد به همان میزان که هگل به نقد و نظر در فلسفه اسپینوزا پرداخته، از او متأثر نیز شده است، نظریه جوهر واحد اسپینوزا را اگر ضمیمه تفکر تاریخی هگل کنیم مثال مطلق هگل بدست میآید.