خلاصه ماشینی:
"قضیه دوم:"ارزش اخلاقی عملی که از سر وظیفه انجام گرفته باشد،نه در مقصودی است که باید به آن رسید،بلکه در قاعده رفتاری8است که آن را معین میکند و ازاینرو،نه به تحقق هدف آن عمل،بلکه فقط به اصل نیت که عمل به موجب آن صورت گرفته،صرفنظر از هر چیزی که خواسته شده باشد،وابسته است.
او از خودمیپرسد:آیا این کار من با وظیفه اخلاقی سازگار است؟اگر کامجویی و شادخواری یک فرد به قانونی عام تبدیل شود،آیا انسانیت انسان به عنوان وسیله و ابزار به بازی گرفته نمیشود؟آیا زندگی بشر تداوم خواهد یافت؟در این مورد نیز میان قاعده رفتار و قانون عام،تناقض وجود دارد.
این اصل که انسانها را غایت ذاتی و فینفسه میداند، آیا صرفا گزارهای خوشایند است یا اینکه دارای کاربرد عملی نیز هست؟در پاسخ این پرسش، باید مثالهای معروفت کانت را به خاطر آوریم.
گفتیم که دو اصل برآمده از حکم تنجیزی،یکی وجود نهائی خردمند به عنوان غایتی مستقل و فینفسه است و دیگری اینکه رفتار ما باید به گونهای باشد که بشریت را و خودمان را به عنوان غایت در نظر بگیریم و نه همانند وسیله و ابزار.
در این گفتار نمیخواهم درباره فلسفه جان رالز صحبت کنم؛ فقط باید اشاره کنم که به نظر من،آن"وضعیت نخستین"61که رالز ترسیم میکند،به قلمرو غایات کانت بسیار نزدیک است؛چون وضعیت نخستین نیز یک فضای نظری و انتزاعی است که افراد در آن منافع،خواستهها،اهداف و غایات شخصی خود را نادیده میگیرند؛یعنی به طور موقت از آنها فاصله میگیرند تا اصل عدالت را برای بشریت، تعیین کنند."