خلاصه ماشینی:
"او در سال 4002،زمانی که به عنوان رییس انجمن جامعهشناسی آمریکا در گردهمایی سالانه آن انجمن،خطابهای ایراد میکرد،به طرح ایده خود در مورد جامعهشناسی مردممدار پرداخت5 و به این ترتیب حوزه کار خود را از کارخانه به دانشگاه منتقل کرد و جامعهشناسی آمریکا را به دلیل نخبهگرایی و قطع ارتباطش با مردم و گروههای مردمی به باد انتقاد گرفت و به جامعهشناسان یادآورد شد که اگر''علم''خود را به زبان''عامه''ترجمه نکنند و از برقراری ارتباط با مخاطبان غیردانشگاهی عاجز بمانند،کار خود را نیمهتمام گذاشتهاند...
نظر من این است که بحث در مورد ارزشها باید هم در دانشگاهها صورت بگیرد-کاری که جامعهشناسان انتقادی انجام میدهند-و هم در عرصه عمومی-کاری که جامعهشناسان مردممدار انجام میدهند-،اما وبر اصلا به این مقوله توجهی نداشت.
حتما متوجه شدید که انجمن جامعهشناسی ایران هم در صدد است استقلال خود را به عنوان انجمنی علمی به اثبات برساند و ترش آن میرود که اگر پای بحثهای ارزشی به این فضاها، به دانشگاهها و به کلاسهای درس کشیده شود،گروههای غالب در جامعه بر این فضاها نیز غلبه پیدا کنند.
بهنظر شما بین جامعهشناسی که دانش خود را در اختیار دولت یا بازار میگذارد با آنکه دانش خود را در خدمت ک جنبش اجتماعی قرار میدهد،چه تفاوتی وجود دارد؟چرا یکی را''جامعهشناس سیاستگذار''مینامید و دیگری را ''جامعهشناس مردممدار''؟ سوال جالبی است.
اما خوب،یکی از نکاتی که بهنظرم آمد،این بود که بعضی از روشنفکران و جامعهشناسان ایرانی،ایالات متحده آمریکا را بهنحوی کاملا غیرانتقادی،به عنوان مدل برتر دموکراسی مطرح میکردند و البته که این با مواضع من در تضاد است،هرچند که درک میکنم با توجه به شرایط حاکم بر جامعه ایران،حفظ تعادل در این زمینه بسیار سخت است."