خلاصه ماشینی:
"نویسندگان مدعی هستند دموکراسیها مزایای بیشتری نسبت به حکومتهای اقتدارگرا چه از نظر اقتصادی و چه از نظر توسعه اجتماعی دارند و برآنند که در آستانه قرن بیست و یکم شاهد تغییر رویکرد قدیم به رویکرد جدید یعنی برتری دموکراسی نسبت به اقتدارگرایی در کشورهای جهان سوم هستیم،لذا پیشنهادات و توصیههایی برای دولتمردان آمریکایی و سیاستگذاران بین المللی ارائه کردهاند: به نظر آنها،دولتهای اقتدارگرا در برخورد با موضوع رشد و بحرانهای اقتصادی بد عمل میکنند.
یکی از این توصیهها انتخابات عادلانه و آزاد در این قبیل کشورها میباشد و این سؤالات را طرح میکنند که:آیا کشورهای توسعه یافته باید به کشورهای فقیر و دارای دموکراسیهای ضعیف کمک کنند؟آیا کمک به طبقه متوسط آن کشورها در نهایت به حاکمیت قانون منجر میشود؟ نویسندگان در پاسخ در عین حال به انتقاداتی که از غرب و به ویژه آمریکا در این خصوص وجود دارد میپردازند.
اینکه سردمداران دموکراسی،کودتا علیه یک حکومت منتخب مردم در ونزوئلا را به رسمیت میشناسند و از آن حمایت میکنند؟و یا اینکه چرا دولت آمریکا یکی از طرفداران پروپا قرص رژیمهای اقتدارگرا در مصر،عربستان سعودی و آسیای مرکزی است؟سؤال اساسی که همیشه در مورد رابطه دموکراسی و توسعه اقتصادی مطرح میباشد این است که کدام یک ارابه و کدام یک اسب آن است؟در این کتاب نویسندگان مدعی هستند دموکراسی،فضای بهتری برای توسعه اقتصادی فراهم مینماید.
4. برای دهههای متوالی سیاستهایی که توسط آمریکا و کشورهای صنعتی بر روی کشورها جهان سوم اعمال میشد،مبین این موضوع بود که جمع میان دموکراسی و کشورهای فقیر امکانپذیر نیست،اما مورتون هالپیرین،جوزف سیگل و مایکل و ینشتاین در این کتاب این نظریه را رد کرده و مدعی هستند اینگونه عقاید باعث شده بود تا غرب به بهانه گسترش دموکراسی از طریق توسعه اقتصادی،از رژیمهای تمامیتطلب حمایت نماید."