خلاصه ماشینی:
"پس داستان پریسا می تواند بیننده را جذب کند؛ زیرا هر بیننده ای در مواجهه با پریسا، پیش خود پرسش هایی مطرح می کند که برای یافتن پاسخ آنها، لازم است به تماشای مستند بنشیند؛ پرسش هایی از این دست که پریسا کیست؟ داستان زندگیاش چیست؟ آیا حاضر به همکاری با گروه مستندساز می شود؟ چرا ابتدا حاضر به همکاری می شود؛ ولی بعد انصراف می دهد؟ او در برابر خانواده اش، با چه مشکلاتی دست به گریبان بوده است؟ و...
به بیان دیگر، فیلم با ارائۀ نمونه ای چون پریسا و بهره بردن هوشمندانه از خاطرات زندگی او که به گفته های زنان مصاحبه شونده عطف می شود، به بیننده میفهماند که نمونۀ واقعی این مشکلات در جامعه وجود دارد؛ نمونه هایی که پریسا یکی از آنهاست و این با توجه به کارکرد داستان پریسا و حضور گاه و بی گاه او در میانۀ گفتوگوها، معنا مییابد.
این ترفند برای اقناع بیننده مناسب است اما این پرسش را مطرح می کند که چه اندازه از داستان پریسا از روی دفترچۀ خاطرات او رقم خورده و چه اندازه حاصل داستان پردازی مستند ساز است؟ از طرفی چه اندازه از پرسش هایی که از دریچۀ ذهن پریسا از زنان برابر دوربین پرسیده می شود از میان دست نوشته های پریسا است؟ آیا همۀ این پرسش ها از پایان نامۀ او بیرون آمده است؟ اینجا به نظر می رسد نوعی عدم قطعیت شکل می گیرد و در حقیقت مشخص نمی شود ما با درد های پریسا و پرسش های او رو به رو هستیم یا موضع گیری مستند ساز؟ ب) مصاحبه ها در مصاحبه های فیلم که بیشتر توسط شخصیت پریسا گرفته شده، افراد بسیاری با دیدگاه های گوناگون حضور دارند."