چکیده:
متقابل عقل و شریعت و نیز عقل و فطرت و شریعت پرداخته و چنین حاصل شده است که هریک از عقل و نقل ضمن عدم تعارض باهم هریک پیام خاص خود را دارد،و با پرداختن به دیدگاههای موفق و غیرموفق در انتظار از دین با استدلال به آیات خاطرنشان گردیده که دین،خود را در امور دنیوی و اخروی مردم دخیل و پاسخگو میداند.و بعد مقاله به بحث از حجیت عقل و نقل پرداخته و بیان میدارد که منبع بودن عقل برای دین از بدیهات است و محتاج دلیل نیست.در قسمت دوم مقاله،مبحث کارآمدی عقل در استنباط احکام فقهی طرح و حوزههای تحت فرمان عقل مثل مسئلهی حسن و قبح عقلی و تلازم احکام با ملاکات و...مورد بررسی قرار گرفته است،که ضمن تقسیم ادله به اجتهادی و فقاهتی آسیبشناسی عقل را مورد بررسی قرار میدهد؛و در خاتمه با طرح دو نظریه تخطئه و تصویب حجیت عقل را از این مقوله جدا مینماید و در ترکیب قضایای عقلی و نقلی،تابع آخس مقدمتین بودن نتیجه را یادآوری مینماید. مقالهای که در پیش روست،مربوط به مباحث تفسیر موضوعی قرآن کریم میباشد که مستقلا به عنوان مقالهای تقدیم گردیده است.در بحث راههای شناخت انتظار از دین،به ناچار این مقوله طرح میگردد که دین را از چه منابعی باید اخذ نمود،بر این اساس مقالهی حاضر در دو قسمت تنظیم گردیده است: قسمت اول به بحث از منابع دین میپردازد و قسمت دوم آن مربوط به مقوله «کارآمدی عقل در استنباط احکام فقهی»میباشد. در بحث از منابع دین،از منبع ثبوتی و اثباتی سخن به میان آمده و نتیجهگیری شده است که علیرغم تقسیم دین به منابع چهارگانه،منبع دین چیزی نیست جز یک منبع واحد که همان وحی و الهام است.در ادامه به بحث از رابطه
خلاصه ماشینی:
"کدام عقل حجت است؟ عقلی که از منابع دین است،عقل هرکسی نیست،بلکه این عقل معیار و ضابطه دارد، عقلی منبع دین است که با آن وجود خدا و ضرورت نیاز به پیامبر و وحی ثابت میشود و به عبارت دیگر آن عقلی که با معیار خاص خودش به ما میگوید خدا میخواهیم،پیامبر میخواهیم،پیامبر باید معصوم باشد و باید معجزه بیاورد،همان عقلی که بین معجزه و علوم غریبه فرق میگذارد و ملازمت معجزه با صحت دعوت را تشخیص میدهد؛همان عقل اگر حکم فقهی و اخلاقی و حقوقی را تشخیص داد،حجت است و به عبارت دیگر، آنچه که به لحاظ عقلی بین یا مبین بود،دین و حجت خدا است و خدا با آن در قیامت احتجاج میکند.
3. رسالت اصلی انبیاء رسالت اصلی انبیاء حل این مغالطه است؛زیرا عرفان عملی از برکت آنها است و اخلاق هم از برکات آنان است،تمام تلاش آنان این است که به ما بفهماند روی کرسی فطرت بیشین،مواظب باش تا کسی نیاید و تو را از تو نگیرد و نگوید:من،توام و تو منی، و غیر عقل؛یعنی،سفاهت را،به جای عقل و دیو را به جای انسان بنشاند،مرحوم کلینی رحمة الله در کافی نقل میکند که یکی از شاگردان خاص امام صادق علیه السلام از آن حضرت پرسید:عقل چیست؟عقلی که همهی فتواها از او است و خود،منبع دین و معیار انسانیت انسان است؟امام علیه السلام فرمود:«العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان»؛عقل آن است که انسان فقط خدا را بشناسد و او را عبادت کرده و به وسیله آن بهشت را کسب نماید،اگر متوسط بود بهشتی کسب کند که نهر جاری داشته و نهال در او غرس شده باشد و اگر به مرحله اوحدی از انسانها رسیده باشد،به جنة اللقاء بار یابد."