چکیده:
سرپرستی و مدیریت،مسألهاس اساسی و مهم در جوامع بشری بوده، پیشرفت جامعه در گرو داشت مدیران کارآمد است.قوامیت مردان و گسترهء ولایت ایشان در کانون خانواده که قرآن کریم بر آن انگشت نهاده اشت،حاکی از این است که مردان مدیریت و مسؤولیت امور اجرایی کانون خانواده را بر عهده دارند.حفاظت از کیان خانواده و چرخش امور آن مستلزم داشتن حق قیمومیت است که با توجه به حکمت الهی،اعطای این حق دارای ملاکها و علتهایی است که در این نوشتار بررسی میشوند.با نگاهی معناشناختی به مؤلفههای معنایی "قوام"درمییابیم که قلمرو قوامیت کانون خانواده است و رکن تحقق آن معیت و همدلی زن با همسر میباشد.حال در کنوانسیون رفع تبعیض از این مسأله (قوامیت)به عنوان تبعیض یاد میکند؛غافل از این که تفاوتهای حقوقی زن و مرد تبعیض نیست و تشریع قوانین حقوقی در قرآن کریم حاکی از همسویی طبیعت و شریعت است. آنچه در قرآن کریم دربارهء به حقوق زن و مرد بیان شده است از حقیقت انسانی این دو موجود،فارغ از جنسیت آنان،حکایت دارد و هر کدام از آن دو با توجه به جنسیت خود از حقوق متناسبی برخوردارند که این امر اصل تعادل را در عالم آفرینش تبیین مینماید.با تحلیل و تبیین جایگاه قوامیت میتوان دریافت که مردان مدیریت مسؤولیتهای اجرایی و اقتصادی کانون خانواده را بر عهده دارند و زنان مسؤولیت تدبیر،تربیت و سیاستگذاری این کانون را؛چرا که این تعادل حاکی از همسویی طبیعت و شریعت الهی است.
Regarding the importance and semantic meaning of women's rights in the Holy Qur'an this article deals with the role of man as the head of household. What is written in the Holy Qur'an about women's rights manifests the reality of their physique as human beings. According to their gender they enjoy certain right which exhibits equality in the creation. Regarding the position and importance of guardianship it can be said that men are responsible for providing financial support for the family. In the same way women are responsible for raising، nuturing and teaching moral values to the family. This balance illustrates the relationship between the law of the nature and the divine law.
خلاصه ماشینی:
"پرسشی که به ذهن متبادر میشود این است که اگر"قوام بودن"مردان به سبب پرداخت نفقه و ادارهء امور زن باشد،آیا در صورت عجز مرد از پرداخت نفقه،قوام بودن او نیز منتفی میشود؟یا در صورتی که زن خود به فعالیت اقتصادی پرداخته و از لحاظ تأمین زندگی خویش،دارایی مستقل داشته باشد و واسته به انفاق شوهر نباشد و حتی در بعضی حالات،کمک مثبتی در اوضاع اقتصادی خانواده نموده و یاور همسر خود در تأمین امور خانه باشد،باز هم میتوان مرد را"قوام"بر زن دانست؟قرطبی در پاسخ به پرسش اول از تعلیل"قوام بودن"به "بما أنفقوا" میگوید:هرگاه مرد از دادن نفقه همسرش عاجز باشد، صفت قوام بودنش زایل میشود و زن حق فسخ نکاح را دارد؛چون مقصود شرعی از عقد نکاح در چنین شرایطی برآورده نشده است.
علت سوم:قوامیت وجود یک علت طبیعی و جسمانی به نظر برخی از متفکران"قوامیت"مرد یک علت طبیعی محض است،نه قراردادی و تحکمی و نه امتیازی خاص برای"جنس مرد"علت طبیعی،مقاومت مردان در برابر رویدادهای خشن زندگی و رویارویی با عوامل مزاحم مثل طبیعت و نیز آمادگی دایمی آنها در گرداندن چرخههای اقتصادی است و از طرف دیگر،زن در دوران قاعدگی، بارداری،وضع حمل و شیردهی با محدودیتهایی مواجه است و همین امر مضمون این عبارت از آیهء شریفه است که "بما فضل الله بعضهم علی بعض" (نساء43/)؛زیرا این آیه به طور قطع،نه ارزش انسانی مرد را نسبت به زن بالا میبرد و نه"قیم بودن"مرد را مطرح میکند،بلکه ناظر به تفاوتی است که رمد و زن در ارتباط با طبیعت و استخراج مواد معیشتی با یکدیگر دارند."