خلاصه ماشینی:
"«بر فراز شهرها» تونلهای فاضلاب زیر شهرها هیچ چیز در درون و دود بر فرازشان؛ ما در این میان زندگی میکنیم ما هیچ لذتی نبردهایم و عمرمان به سرعت سپری شده است اما عمر شهر به آرامی در گذر است.
مدتی معلم بود و تدریس میکرد،اما سالهاست که این حرفه را رها کرده است و در حال حاضر که حدود 37 سال از زندگیاش را پشت سر نهاده است،به عنوان نویسندهای آزاد در شهر«کارلسروهه»آلمان به کار نویسندگی مشغول است.
«امروز عصر» من در این خیابان زندگی میکنم پرچین و کیوسک تلفن که از کنارشان میگذرم چقدر به هم نزدیکاند و نیز خانهها،خانههایی که سالهاست دست نخورده ماندهاند نور نورافکنهای فرودگاه شبها بر فراز بام خانهها دایرههایی میسازند و بعد سر میخورند روی پنجرهای که من پشت آن زندگی میکنم سرمای زیبایی را در هوا حس میکنم با این که بدنم در پالتو مچاله شده است فلز کلیدی که با آن در را باز خواهم کرد امروز عصر برای چندمین بار سخت و سردتر از قبل شده است."