خلاصه ماشینی:
"در عمل شاید بتوان تغییرات فنی و تاءثیر آنها را به میزانی نسبتا بهتر از آنچه عموما انجام میشود پیشبینی کنیم(برای مثال به نظر عجیب میرسد که درست پس از جنگ جهانی دوم،هنگام که هواپیماهای جت در پرواز بودند،در تمامی برنامهها در سراسر فرودگاههای غیر نظامی عمدهء جهان تاءثیرات سروصدای آنها نادیده گرفته شده است)،اما حتی در این حالت نیز باید توجه داشت که همواره با یک عنصر مهم پیشبینیناپذیر و تصادف روبهرو خواهیم بود.
در یک جهان کامل و فارغ از مشکلات اقتصادی، منابع نامحدودی برای احداث اتوبانهای بسیار خوشطرح که در بافت شهری ادغام شده باشند و احداث یک سیستم حملونقل عمومی عالی که در دسترس همگان قرار داشته باشد وجود دارد(دیگر به ذکر همهء سرمایهگذاریهای متضادی چون تعویض مدارس و بیمارستانهای روانی و زندان و احداث خانههای جدید برای آنهایی که هنوز به شکل فلاکتباری زندگی میکنند نمیپردازیم)،اما البته منابع به هیچ وجه نامحدود نیستد و کل جامعه باید در اینباره تصمیم بگیرد که به کدامیک از این چیزهای خوب بیش از همه نیاز دارد.
برخی برنامهریزان بهویژه اصول پایهای رویکرد سیستمی را مورد تردید قرار دادند:عقیدهء علمی بودن این روش، بدان معنا که دنیا را میتوان به طور کامل شناخت و وضعیت آیندهء آن را پیشبینی کرد؛این عقیده که برنامهریز میتواند بیطرف و مدافع منافع جامعه باشد،این عقده که برنامهریز برای جامعهای برنامهریزی میکن که یک کل و تودهء همگن است و در آن باید رفاه کل مردم را به حداکثر برساند، بدون اینکه نگرانی بیش از حد برای مسائل مربوط به توزیع رفاه جایز باشد و این عقیده که وظیفهء اصلی برنامهریزی حل و فصل واقعیات مربوط به رشد سریع و تغییر است(که در عمل به معنای انطباق با آنهاست)."