خلاصه ماشینی:
"از شعر«دیدار در شب»(مجموعهء تولدی دیگر) آن روزها رفتند آن روزهای عید آن انتظار آفتاب و گل آن رعشههای عطر در اجتماع ساکت و محجوب نرگسهای صحرایی که شهر را در آخرین صبح زمستانی دیدار میکردند آوازهای دورهگردان در خیابان دراز لکههای سبز بازار در بوهای سرگردان شناور بود در بوی تند قهوه و ماهی بازار در زیر قدمها پهن میشد،کش میآمد،با تمام لحظههای راه میآمیخت و چرخ میزد،در ته چشم عروسکها بازار مادر بود که میرفت با سرعت به سوی حجمهای رنگی سیال و باز میآمد با بستههای هدیه با زنبیلهای پر بازار باران بود که ریخت،که میریخت، که میریخت از شعر«آن روزها»(مجموعهء تولدی دیگر) فاتح شدم خود را به ثبت رساندم خود را به نامی،در یک شناسنامه،مزین کردم و هستیم به یک شماره مشخص شد پس زندهباد 786 صادره از بخش 5 ساکن تهران دیگر خیالم از همه سو راحتست آغوش مهربان مام وطن پستانک سوابق پرافتخار تاریخی لالائی تمدن و فرهنگ و جقجق جقجقهء قانون..."