چکیده:
در این مقاله، شش نظریه از نظریههایی که دربارة سر بداهت تصوری مطرح شده، بررسی و
نقد شده است. این نظریهها عبارتند از: الف) نظریة عمومیت؛ ب) نظریة بساطت؛ ج)
نظریة تحویل به علم حضوری؛ د) نظریة مشاهدة مثل؛ ﻫ) نظریة فطرت؛ و) نظریة تفصیل.
در پایان، پس از پردازش نظریة تفصیل، به دفاع از آن پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"بعضی از معاصران در نقض و نقد گفتهاند: مدعای نظریه ترکیبی (قول به تفصیل) ـ به این که بداهت تصوری را میتوان از راههای مختلف، از جمله از طریق حس تبیین کرد، یعنی راه منحصر به تبیین از طریق ارجاع به علم حضوری نیست ـ قابل مناقشه است، زیرا اولا اگر صرف حسی بودن یکی از معیارهای بداهت است، باید هر مفهوم حسیای بدیهی باشد، در حالی که مفاهیم بسیاری همچون فشار، ماده، انرژی، الکترون، پروتون، نوترون، بارالکتریکی، هسته، میدان، و مانند آن، که در دانش فیزیک مطرح است، و همچنین مفاهیمی که حاکی از اعیان مادی و جواهر جسمانی هستند، نظیر نقره، آب، درخت و آهن بدیهی نمیباشند، و ثانیا، معیار بدیهی شمردن مفاهیم انتزاعی، قابل قبول نمیباشد زیرا بسیاری از مفاهیم انتزاعی، مانند مفهوم نامتناهی، دور و تسلسل، بدیهی نمیباشند، و این که گفته میشود که وجه این که مفاهیم انتزاعی از طریق فکر و نظر به دست نمیآیند، پس آنها بدیهیاند، کافی نمیباشد، زیرا جای این سؤال باقی است که چرا این مفاهیم از طریق فکر و نظر به دست نمیآیند؟ یعنی هنوز پرسش درباره معیار و سربداهت آنها باقی است.
پس مفاهیم عامی که اعرف از آنها مفهوم دیگری نباشد تا معرف آنها واقع شود و مفاهیم تصوری برآمده از کاربرد حس ظاهر و نیز بیشتر مفاهیم تصوری حاصل از کاربرد حواس باطنی ـ جز برخی از مفاهیم تصوری برگرفته از کاربرد قوه متصرفه ـ مفاهیم تصوری برگرفته از علم حضوری و مفاهیمی که برساخته ذهن است، مانند مفهوم عدم، امتناع و وجوب، همگی بدیهیاند؛ زیرا در موارد یاد شده فرایند تفکر و تعریف را به کار نمیبریم و این امر میتواند بیانگر سر بداهت تصوری آنها باشد."