چکیده:
سقوط خلافت عباسی توسط مغولان به سال 656 ق،نه تنها نقطه عطفی در تاریخ سیاسی جهان اسلام به شمار میرود،بلکه آثار ژرفی نیز بر تحولات بلند مدت مذهبی جهان اسلام بر جای گذاشت.
مقاله حاضر به منظور بررسی بازتاب چالشهای مذهبی ناشی از بحران خلافت پس از اضمحلال عباسیان،این مسئله را از منظر بینش عقلی و فلسفه سیاسی-مذهبی فضلالله بن روزبهان خنجی،نماینده مکتب اهل سنت در قرن نهم و دهم هجری مورد بررسی قرار میدهد.خنجی در راستای تجدید نظریه خلافت،به شریعتنامه نویسی روی آورد و تلاش کرد که قواعد«حکومت اسلامی آرمانی»را طرحریزی کند که وظیفه سلطان در این حکومت،اعاده نظم مذهبی قبل از فروپاشی عباسیان بود.
در این مقاله از روش توصیفی-تحلیلی با تکیه بر منابع کتابخانهای استفاده شده و دادهها بر اساس تألیفات خنجی،منابع عصر صفوی و تحقیقات جدید،جمعآوری،آنگاه به یافته اصلی تحقیق و تبیین و تحلیل مسئله اشاره شده است.
خلاصه ماشینی:
"از شرح خنجی در بیان سیر تحول زندگیاش اینگونه استفاده میشود که دوره کودکی و جوانیاش را به کسب علم و دانش مشغول بوده است و از آنجا که خود را میان فضلای زمانهاش متوسط احساس میکرد،برای کسب بیشتر علوم مذهبی چند باری به حجاز و مدینه سفر نمود و بعد از حشر و نشر فراوان با علمای دینی آن دیار،عاقبت به این مسافرت طولانی پایان داده و به شیراز بازگشت و در آنجا چند کتاب دینی مورد علاقهاش را نوشت و در نهایت به طرف مرکز قدرت سیاسی،آذربایجان هدایت شد و به سال 892 ق به حضور سلطان یعقوب بیک آققویونلو(883-896 ق)رسید و در عین آنکه به سمت مورخ دربار منصوب شد به دیوان نیز راه یافت(خنجی،تاریخ عالم آرای امینی،ورقهای عکسی 132 الف و ب تا 136 الف و ب).
نتیجهگیری از آن چه گفته شد میتوان چنین گرفت که فلسفه سیاسی-مذهبی فضلالله بن روزبهان خنجی متأثر و برگرفته از شرایط عمومی تاریخ شرق اسلامی پس از اضمحلال عباسیان میباشد که در نتیجه تساهل رایج مذهبی پس از این عصر،مذهب تسنن از جایگاه رسمی و عمومی آن محروم گردید و فرصتی برای فقهای شیعه و دیگر فرقههای مذهبی بهوجود آمد که در راه تحکیم فرهنگ مذهبیشان در همان جغرافیای زیستی خود تلاش نموده و در ادامه فرآیند این جریان،کار کلان مسئله مشروعیت حکومت و امارت اسلامی دچار بحران و مجادلههای کلامی شد."