خلاصه ماشینی:
"همین چند دقیقه پیش داشتم راجع به ساختمان دو باب دبستان و دبیرستان و اینکه انجمن شهر چه کمکی میتواند به فرهنگ این مردم بیچاره بکند با آقای شهردار صحبت میکردم.
بدون معطلی از رییس فرهنگ پرسید: -«آقای رییس شما مطمئن هستید که این خانم را آقای شهردار معرفی کرده است؟» *«آقای معاون من عادت ندارم دو بار یک دستور را تکرار کنم.
آقا!عجب!!» آقای معاون درحالیکه به مادر و من اشاره میکرد که به سوی دفترش برویم در بین راه با خودش حرف میزد و میگفت: «حالا کار این گدا،گودولهها به جایی رسیده که شهردار براشون سفارش میکند.
-مادر که خوب فهمیده بود مسؤل ثبت نام از همهچیز و همه جا بیخبر است با بیاعتنایی و درحالی که پوزخندی به لب داشت گفت: «مثل اینکه شما هنوز نمیدانید با چه کسی طرف هستید؟انشاء الله در آینده نزدیک یک دیگر را بهتر بشناسیم."