چکیده:
تابعیّت عبارت است از تعلّق حقوقی، سیاسی و معنوی شخص به یک دولت معین. این رابطه بین دولت و فرد از دو طریق به وجود میآید. طریق اول که «تابعیّت اصلی» یا « تابعیّت مبدا » نام دارد از ابتدای تولد هر فرد، به وسیلة دولت به وی تحمیل میشود و اشخاص مگر در موارد خاص هیچگونه اختیاری در رد یا قبول آن ندارند. ایجاد طریق دوم که « تابعیّت اکتسابی » است، معمولا به واسطة درخواست افراد و قبول دولت اعطاء کنندة تابعیّت منوط به شرایطی است که آن دولت تعیین میکند. برای ایجاد تابعیّت اصلی دو شیوه در جهان متداول است که عبارتاند از اصل خون و اصل خاک. اگر تابعیّت افراد بر مبنای تابعیّت والدین آنان مشخص شود از اصل خون، و اگر بر مبنای محل تولد آنان مشخص شود از اصل خاک استفاده شده است. به تابعیّت حاصل شده از اصل خون « تابعیّت نسبی » و به تابعیّت منتج از اصل خاک « تابعیّت ارضی» گفته میشود. هر یک از دو اصل فوق دارای محاسن و معایبی است و دولتها سعی میکنند که با اولویت دادن به یکی، معایب آن را با دیگری برطرف سازند. ویژگیهای اجتماعی هر کشور عامل تعیین کننده برای در اولویت قرار دادن یکی از این دو اصل است. در بررسی قوانین مربوط به تابعیّت کشور ما مشخص میشود که قانونگذار برای اعطای تابعیّت اصلی ایرانی به اشخاص، در ابتدا اصل خون را مورد توجه قرار داده و در بعضی از موارد اصل خاک را با شرایطی پذیرفته و در خصوص بسیاری از مسائل سکوت کرده است. در حال حاضر شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور ما اقتضا میکنند که اصل خون را به نحو کامل اجرا کنیم و حتی نسب مادری را مورد شناساسی قرار دهیم. لیکن، بجز موارد معدود، رعایت اصل خاک موجب ایجاد مشکلاتی برای کشور ما خواهد شـد. بنابراین لازم اسـت کـه بـا تـدوین مقررات جامع و کاملی در خصوص تابعیّت، علاوه بر رفع نقایص موجود در قانون، نسبت به متناسب کردن قواعد آن با واقعیتهای مورد ابتلای جامعه اقدام جدی به عمل آید.
خلاصه ماشینی:
"jus soli هر یک از دو روش خون و خاک برای اعطای تابعیت کشوری به کار میرود و هر دولت متناسب با وضعیت اجتماعی و اقتصادی خود یک روش را اعمال میکند، لیکن معمولا هر دو روش مکمل یکدیگر قرار میگیرند؛ زیرا که هر کدام دارای معایب و محاسنی است که میتوان با معیار دیگر آن را برطرف کرد، چنان که در کشور ایران با برتری دادن به اصل خون در بعضی از موارد از اصل خاک نیز برای اعطای تابعیت ایرانی استفاده میشود.
به این لحاظ اگر بخواهیم مطابق با واقع عمل کنیم باید اصل خاک را بپذیریم؛ زیرا که بسیار افراد هستند که به اعتبار اصل خون دارای تابعیت کشوری هستند، لیکن آن دولت عملا هیچ گونه قدرت واقعی را نمیتواند بر آنان اعمال و آنان را موظف به اجرای قوانین خود کند.
این دلیل هرچند که تا حدودی منطقی است اما زمانی مصداق پیدا میکند که اشخاص متولد یک کشور، مقیم همان کشور شوند و تابعیت با اقامتگاه همسو گردد؛ و چنانچه طفلی تابعیت محل تولد خود را بر مبنای اصل خاک تحصیل کند و سپس به کشور متبوع والدین برود و در آنجا اقامت گزیند؛ مشکل عدم تطابق تابعیت و اقامتگاه دوباره ظهور مییابد و مشکل مذکور در فوق حادث میشود."