چکیده:
در برابر فهم عرفی که میخواهد بین دگرگونی و حفظ هویت شیء جمع کند، برخی فیلسوفان اشیا را در جریان و سیلان دائم میدانستند، و برخی دیگر تغیر و دگرگونی را توهم دانستند. ارسطو در مقام تنسیق فهم عرفی ضمن تفکیک کون و فساد از حرکت، کون و فساد را ویژهی جواهر اشیا، و حرکت را مخصوص پارهای از اعراض اشیا: کم، کیف و أین دانست. فیلسوفان مسلمان نیز مشی ارسطو را پیمودند، با این تفاوت که ابن سینا مقولهی وضع را نیز، که ارسطو همان حرکت أینی میدانست، دستخوش حرکت دانسته، به حرکت وضعی نیز قائل شد.تا زمان صدرای شیرازی، فیلسوفان مسلمان تقریبا همگی، منکر حرکت در جوهر بودند. صدرالدین شیرازی که نخست از رأی پیشینیان دفاع میکرد، سرانجام به این رأی گرایید که حرکت اعراض شیء، خود، دال بر حرکت جوهر و نا آرامی نهاد اشیا است. Phisics
خلاصه ماشینی:
"صدرالدین شیرازی ـ برخلاف پیشینیان خویش که معتقد بودند حرکت یا دگرگونی تدریجی فقط در اعراض شیء رخ میدهد، نه در جوهر آن؛ و نهاد و گوهر شیء را آرام و مصون از حرکت میدانستند (ابن سینا، النجاه، ص 105؛ همو، الشفاء، همانجا؛ شیرازی، قطب الدین مسعود، ص 425ـ427)ـ با طرح نظریهی حرکت جوهری که، به یک معنا، در یونان پیش از سقراط نیز، سابقه داشته است (نک: وال، ص 47) به طوری که شاید بتوان نوآوری صدرای شیرازی را به اقامهی برهانهای فلسفی به سود این نظر دانست، از رأی ارسطو و پیشینیان خود عدول کرد.
خوب است در اینجا به یکی از مسایل دشوار فلسفی بپردازیم، فیلسوفان مسلمان این مسئله را گاهی با عنوان «ربط متغیر به ثابت»، و گاهی با نام «ربط حادث به قدیم» مطرح کرده و برای آن پاسخهایی اندیشیدهاند (ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج 1، ص 335؛ شیخ اشراق، حکمه الاشراق، (جلد دوم مجموعهی مصنفات)، ص 172ـ177؛ شیرازی، صدرالدین محمد، اسفار، ج ، ص 68 به بعد و 128 به بعد).
به عبارت دیگر از تغیر صفت ذاتی باشد، از آنجا که الذاتی لایعلل، تغیر نیازمند به علتی مستقل از علت ایجادی خود موجود متغیر نیست؛ و یا نیازمند به علت متغیر نیست؛ بلکه ثابت نیز میتواند علت متغیری باشد که تغیر صفت ذاتی آن است (شیرازی، صدرالدین محمد، اسفار ج 3 ، ص 68ـ69، 128ـ149؛ مطهری، حرکت و زمان در فلسفهی اسلامی، ج 1، ص 311ـ316، همان، ج 3، ص 20 ـ 25، 39 ـ 42، 61 ـ 62؛ همو، درسهای الهیات شفاء، ج 1، ص 103ـ105؛ ملکشاهی، ص 282ـ283)."