چکیده:
شناخت شامل سه ویژگی توانایی شناخت،سبک شناخت و راهبرد شناخت است.سبک شناخت،ویژگی متغیری را ارائه میکند که نشاندهنده روش مرجح فرد برای کسب و پردازش اطلاعات در طول فرایند حل مسئله است.تحقیقات پیشین،تفاوت میان حسابرسان را بر حسب سبک شناخت آنان مستند و حسابرسان را بر این اساس طبقهبندی کردهاند. بدین ترتیب،حسابرسان دارای سبک شناخت شهودی، تحلیلی یا مرکب هستند.اما در این تحقیقات،به کاربردهای بالقوه سبک شناخت حسابرسان بر عملکرد آنان،توجه کمی شده است.در ادامه کار انجام شده توسط چن(1996)،این مقاله به ارئه نتایج تحقیقی میپردازد که نقش عدم تجانس شناخت بر عملکرد حسابرسان را آزمون میکند.در تحقیق انجام شده توسط فولر و کاپلان(2004)از حسابرسان شرکتکننده خواسته شد تا دو کار قضاوتی را انجام دهند و پرسشنامهای را درباره سبک شناخت تکمیلکنند.در این تحقیق،آزمونهایی برای بررسی تاثیر متقابل عملکرد بر نوع کار و خصوصیات شناخت حسابرسان اجرا شده است. همان طور که انتظار میرفت،سبک شناخت حسابرسان به تحلیلگر در اجرای کار تحلیلی بهتر از کارهای شهودی و حسابرسان شهودی نیز کار شهودی را بهتر از کارهای تحلیلی اجرا میکنند.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین،تحقیقات انجام شده قادر به تعیین این مطلب نیستند که آیا سبک شناخت وابسته یا در تعامل با کار است یا خیر؟نتایج تحقیقات انجام شده برای کارهای چندگانه از این قرار است: *میان روش تعلیم حسابداری و سبک شناخت دانشجویان،اثر متقابل وجود دارد؛و *میان سبک شناخت و فرایندهای پیش از تصمیمگیری در سناریوهای دارای نتایج بحثانگیز یا افراد خارجی،رابطه وجود دارد.
در تحقیق فولر و کاپلان،به رغم اینکه چن (6991)به منظور آزمون نظریه عدم تجانس شناخت،در اندازهگیری سبک شناخت از شاخص KAI کرتون استفاده کرده است،کاربرد شاخص نوع مایرز و بریگز (MBTI) به دلیل سازگاری با تحقیقات پیشین حسابداری و تفسیر معنادار آن،بر شاخص KAI کرتون ترجیح داده شده است.
نتایج حاصل از این تحقیق نیز نظریه مطرح شده را تایید و تاثیر متقابل سبک شناخت بر روی نوع کار را مشخص کرد و نشان داد که حسابرسان دارای سبک شناخت تحلیلی (شهودی)،عملکرد بهتری را در کار بررسی کاربرگ (بررسی تحلیلی)دارند.
بنابراین،این سئوال مطرح میشود که حسابرسان به چه میزان باید برای تشخیص خصوصیات کار(تحلیلی یا شهودی)در مسئله موجود و نوع پردازش مورد نیاز برای عملکرد بهینه یک کار،آموزش ببینند؟در این مورد،ممکن است بتوان با تطبیق دادن حسابرسان با کارها(به میزان ممکن)و به گونهای که برای سبک شناخت آنها مناسب باشد و با بررسی کار انجام شده توسط فردی غیر همتراز با سبک شناختی حسابرس اولیه، کارایی و اثربخشی حسابرسی را افزایش داد."