خلاصه ماشینی:
از سوی دیگر،در جانب طرفداران نظریهء نخست،نزدیکی نواحی تحتتأثیر زبان یونانی به مراکز نشو و نمای نحو عربی،یعنی شهرهای بصره و کوفه،و پدیدهء جالب توجه شکلگیری نهضت ترجمه از زبانهای یونانی و سریانی در همان اوان شکوفایی آثار نحوی عربی،کاملا قابل توجه مینماید یافت شده پارههایی از کتاب در درستور زبان سنسکریت، در آن سوترهای خاستگاه نحو عربی را نیز نمیتوان،بیش از واقعیت تألیف اثری در نحو یونانی در درون قلمرو اسلامی محل اعتنا دانست:ابن ندیم، از کتابی در دستور زبان یونانی به نام أحکام الإعراب علی مذاهب الیونانییّن -در دو گفتار(مقالتان)،تألیف حنین بن اسحاق(د 260 ق/873 م)،نام برده است.
همین نکته در کلام زجاجی(د 337 ق/948 م)مورد اشاره قرار گرفته است که مثلا، تعریف اسم به«صوت موضوع دال باتفاق علی معنی غیر مقرون بزمان» از آن منطقیان و نیز نحویانی است که از ایشان پیروی کردهاند؛و موضوع علم نحو نیست53این گفته،به رغم نظر مؤلف محترم کتاب نحو هندی و نحو عربی،نمیتواند درصدد آن باشد که برای هر کدام از دو علم نحو و علم منطق،موطنی جداگانه برشمارد(نکـ:صص 27-28):اینجا تأکید بر همان اختلاف در روشها و اغراض است.
در عین حال،شکی وجود ندارد که اعتقاد به اینکه آنچه را اکنون تعریفات رایج نحوی میدانیم،دانشمندان نحوی از منطقیان مسلمان و آنها به نوبهء خود از آثار منطقی یونانی فرا گرفتهاند،تنها یکی از فرضیههایی است که در این زمینه میتوان مطرح کرد مفاد سخن فارابی در بخشی از کلام وی که در کتاب نحو هندی و نحو عربی نقل،و ظاهرا مغفول واقع شده(صص 27-28 پ)آن است که چون نحویان،برای اصناف حروف در زبان عربی،نامهای خاصی وضع نکردهاند،اهل منطق باید بناچار،این اصطلاحات را از نحویان زبان یونانی اخذ کنند و به کار ببرند59.