چکیده:
مصلحان فرهنگی همیشه در طول تاریخ مورد توجه مردم بودند، اما علت نیک نامی و بدنامی در طول تاریخ چیست؟ این مقاله سعی کرده است دو تن از مصلحان فرهنگی جامعه ایران، امیرکبیر و سپهسالار، را معرفی کند. و علت ماندگاری و تأثیرگذاری اصلاحات فرهنگی امیرکبیر و ناپایداری اصلاحات سپهسالار را بیان نماید. به دلیل آنکه اصلاحات فرهنگی امیرکبیر با جریان حاکم بر جامعه ـ که همان اعتلای دین و فرهنگ دینی است ـ مطابق بود، ماندگار شد. در مقابل، نام سپهسالار و اقدامات اصلاحی وی به خاطر تقلید صرف از بیگانگان و عدم هماهنگی با ارزش های دینی و اجتماعی مردم ایران، به فراموشی سپرده شد.
خلاصه ماشینی:
"آیا تاریخ جهت خاصی دارد و آنها که خود را با آن هماهنگ می کنند، می مانند و آنها که خلاف جهتش حرکت می کنند، می گذرند؟ همین پرسش ها را درباره موضوع این مقاله می توان طرح کرد; چرا در طول دو قرن تاریخ معاصر ما، نام امیرکبیر همواره به نیکی برده شده است و همچنان می تواند به عنوان الگوی قهرمانی مطرح شود، اما از میرزا حسین سپهسالار، با آنکه برخی تاریخ نگاران روشن فکر مانند آدمیت برای او چهره ای اصلاحی ساخته اند، در تاریخ به نیکی یاد نمی شود؟ البته در این بدنامی قطعا برخی اقدامات ـ می توان گفت خائنانه ـ وی مانند بستن قرارداد استعماری «رویتر» بی تأثیر نبوده است.
میرزا حسین خان سپهسالار نیز، که تحصیل کرده اروپا و نماینده چندین ساله ایران در کشورهای گوناگون بود، هم به مسائل و مشکلات خاص ایران از لحاظ عقب ماندگی فرهنگی و علمی آشنا بود و هم تحولات و پیشرفت های چشمگیر کشورهای جهان را در این بعد در نظر داشت و با ارسال نامه ها و گزارش هایی برای شاه و دیگر مقامات، ضرورت ایجاد تحول و اصلاح را در ایران گوشزد می کرد.
( 6 ) از اقدامات مهم دیگر، که امیرکبیر در زمینه راه اندازی «دارالفنون» انجام داد و طبعا آگاهی و شناخت عمیق وی را از شرایط داخلی و همچنین احاطه کامل بر وضعیت بین المللی آشکار می ساخت، این بود که تلاش نمود در حد توان و مقدورات خود، معلمان غیر روسی و انگلیسی را برای تدریس در دارالفنون به خدمت بگیرد; زیرا وی از عمق نفوذ استعمار روسیه و انگلیس بر ایران آگاه بود و برای اینکه از یک سو، قدرت و نفوذ آن کشورها را در داخل ایران محدود سازد و از سوی دیگر، مانع خودباختگی فکری و فرهنگی محصلان مدرسه شود، به انجام این اقدام زیرکانه و شجاعانه مبادرت نمود."