چکیده:
با توجه به اهمیت« فلسفه ذهن » در عصر حاضر و تقویت گرایش های مادی گرایانه - که مهمترین دلیل آن ناکارآمدی براهین و نارسایی مفاهیم در باب رابطه نفس و بدن است- نویسندگان در این مقاله کوشیده اند این مساله را ، با توجه به مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا، بررسی نمایند و نشان دهند که از نگاه حکیم ملاصدرا ، انسان یک حقیقت وجودی است که هر چند منشا مادی دارد و جسمانیهالحدوث است اما در بستر حرکت جوهری اشتدادی، تا مقام روحانیه البقاء ، سیر می کند. تبیین فلسفی این امر ، پاسخی به تحلیل های نارسا در باب «ثنویت نفس و بدن» و دیدگاه « منکران تجرد نفس» ، خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"«تجرد نفس» سفری از جسمانیة الحدوث تا روحانیة البقاء رضا اکبریان سیما محمدپور دهکردی چکیده با توجه به اهمیت« فلسفه ذهن » در عصر حاضر و تقویت گرایشهای مادی گرایانه - که مهمترین دلیل آن ناکارآمدی براهین و نارسایی مفاهیم در باب رابطه نفس و بدن است- نویسندگان در این مقاله کوشیدهاند این مساله را ، با توجه به مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا، بررسی نمایند و نشان دهند که از نگاه حکیم ملاصدرا ، انسان یک حقیقت وجودی است که هر چند منشأ مادی دارد و جسمانیةالحدوث است اما در بستر حرکت جوهری اشتدادی، تا مقام روحانیة البقاء ، سیر می کند.
8- با ساختارهای ویژهای، که فلسفه معاصر غرب دارد(15)، باید این واقعیت را پذیرفت که در دوره معاصر، هر چندبیشتر پدیدههای نفسانی، به امور مادی، هم چون رفتار، تحریک عصب و غیره، ارجاع داده میشود، این امر، صرفا دلیل بر عناد و انکار وجود هویتی مجرد به نام نفس، نیست(16)، بلکه مشکل اصلی، به خود ماهیت مسأله، بازمیگردد، چرا که اثبات حقیقت نفس، به عنوان امری مجرد، شبیه مسائل جدلی الطرفینی(17) است که یا بسیاری ازبراهین اثبات آن، برگزارههای پیشینی استوار است یا اینکه گزارههای پسینی، یعنی شواهد علمی و تجربی، برایاثبات آن، کافی نیست(18).
8- یکی از علل اختلاف آراء و اندیشه صاحب نظران، در باب مسائل حکمت متعالیه، آن است که حکیم ملاصدرا، بهمراتبی از کشف و شهود، در این حقایق، رسیدهاند که شاید دست دیگران، از آن مقامات، کوتاه باشد و بخواهندصرفا آن مسائل را، با فهم و برهان، حل نمایند، و چون حقیقت امر را نیافتهاند، آن را انکار کردهاند در حالی کهخود صدر المتألهین نیز بر امر شهود تأکید دارند: «و هذه المعانی و إن کانت برهانیة لکن إدراکها لا یمکن الا بنور البصیرة و الکشف، ولذلک مما خفیت علی أکثر المتفکرین فضلا عن المجادلین و المقلدین» (ج8: 76)."