خلاصه ماشینی:
"آیا با توجه به این نکته که جامعه ما نیاز به خندیدن دارد-که اتفاقا سخن درستی است-میتوان تمام مسایل دیگر را فدا یا با سادهانگاری با آنها برخورد کرد؟آیا اثری که حدود دویست و پنجاه سال از نگارش آن گذشته و آنچنان از نمادها و اشارات مکانی و زمانی اشباع است که شاید با همان شکل کلاسیک برای خود ایتالیاییهای امروز هم نیاز به تفسیر و تغییر داشته باشد، انتخاب مناسبی برای اجرا در شرایط کنونی تئاتر و اجتماع ما با مسایل خاص خودش است؟آیا طرح مسأله مردسالاری بر بستری که به شکلی انکارناپذیر مربوط به زمان و فرهنگ و کشوری غریب است،به تحلیل و ارایه درست این موضوع منجر میشود یا تنها به هدر رفتن موقعیت طرح این مسأله میانجامد؟ برای اجرای آثار کلاسیک غالبا دو نوع رویکرد اصلی و تفکر اجرایی در کارگردانی وجود دارد:یکی اجرای مطابق با ویژگیهای کلاسیک زمان نگارش اثر،که هدف آن آشنایی تماشاگر و مخاطب با نوع و چگونگی شیوه اجرای کلاسیک بوده و بیشتر جنبه موزهای دارد و دیگری رویکرد اقتباس از درامهای کلاسیک است که همراه با برداشتی نو صورت میپذیرد."