خلاصه ماشینی:
"خوشبختانه یا متأسفانه در دنیای هنر بهطور عام (به تصویر صفحه مراجعه شود) و در جهان تئاتر بهطور خاص در این دیار به جهت تسلط و حاکمیت«روح ترجمه»و خود کمپنداری یا الیناسیون فرهنگی مقوله پژوهش امری جدی نیست که ناچار به سرقت هنری شویم!از سویی دیگر به جهت سقوط هنر در حد«وسیله»و شغلی درآمدزا -وسیله از منظر حاکمان و درآمدزایی از منظر شاغلان-«تولید هنری»در اولویت قرار دارد و نه تحقیق و پژوهش هنری!
با توجه به اینکه پژوهش امری صعب و دشوار است و امید نتیجه دادن آنی در آن بسیار کم است و از سویی دیگر نیازمند حد اقل تکنیکها و دانشپژوهشی است که به سادگی میتوان آن را مورد نقد و بررسی قرار داد،در جامعه هنری این دیار کمتر به سراغ آن میرویم.
روایت است که«ژرژ گورویچ» وقتی یک نظریه بدیع او مغایر با رای چند سال پیش وی درآمد و باعث شگفتی مخاطبان او شد و آنها حیران بودند و میپرسیدند: چگونه چنین امری ممکن است؟پاسخ داده بود«آن نظریه از آن گورویچ چند سال پیش است و این نظریه امروز است و در این فاصله گورویچ نه مرده و نه در یخچال بوده است تا منجمد شده باشد»حال این روحیه«دیونیزوسی-اپولونی»را قیاس کنید با دنیای پژوهش وتحقیق آکادمیک تئاتر این دیار!با کمال تأسف هنوز در دانشگاههای ما و در آستانه هزاره سوم یک غلط اشهر قرن شانزدهمی به نام«وحدتهای سهگانهی ارسطوئی»به نام ارسطو و استخراج شده از«پوئتیک»او تدریس میشود و مخالفت با این امر مترادف با ارتداد است."