خلاصه ماشینی:
"در مسیر پیشرفت وقایع،رویاها و ذهنیتهای مقابل روی نقاش،اهمیت و تأثیراتشان را بر راوی تحمیل میکنند و تا پایان نمایش حتی به جهان واقعیت(اگر حضور نقاش در جلو صحنه و محدوده جدا شده اطراف او را واقعیت در نظر بگیریم)پا میگذارند و نقاش را با جهان واقعی پیرامونش در برمیگیزند و با ابزار روایت رویاهایش (که تبدیل به صلیب او میشود)به عالم تجریدی رویا و ذهنیات میبرند.
«بنکا»به دقت این سه محدوده را در جریان روایت وقایع نمایشاش از یکدیگر جدا کرده است؛همهچیز را از پشت دیوار مخروبه شروع میکند و پس از ترکیب و شکل دادن به جزئیات تجریدی در محدوده میانی(ذهنیت نقاش)به آنها هویت میبخشد و در ادامه غلبه و احاطه این رویاها و ذهنیات بر واقعیت حضور هنرمند و قهرمان نمایشاش را به تصویر میکشد."