چکیده:
طبیعت نظام سرمایهسالاری، جهانی است و برداشتن یک گام در این مسیر، مستلزم برداشتن گامهای بعدی است. موتور رشد سرمایهسالاری،
سرمایهگذاری و تولید بیشتر است. این نیز به نوبه خود نیازمند ابداعات جدید، به دست آوردن بازارهای پر جمعیت و راههای اطمینان بخش برای
تضمین عرضه مداوم و با ثبات مواد خام و نهایتا بهرهمندی از نیروی کار ارزان قیمت است. این گونه است که امپریالیسم، برای بقا و تکامل
سرمایهسالاری، از درون آن متولد میشود. رقابت بین قدرتها بر سر مستعمرات، ویژگی امپریالیسم قدیم بود، اما اینک تأسیس نهادهایی چون
صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، ابزار استمرار امپریالیسم در قالبی جدید است.
خلاصه ماشینی:
"یک مثال خوب در این زمینه، اختراع یخچال است که نقش مهمی در توسعه برخی از مناطق ایالات متحده و به وجود آمدن بازارهای ملی و حتی توسعه کلی سرمایهداری در آمریکا ایفا کرد، اما مگر هر خانواده به چند یخچال نیاز دارد؟ یا تعداد خانوارها با چه سرعتی رشد میکند؟ یا یک خانواده پس از چه مدت یخچال خود را تعویض میکند؟ از همین رو، تقاضا افت میکند و این سؤال مطرح میشود که چگونه میتوان این صنعت را سرپا نگه داشت؟ و چگونه میتوان آن را گسترش داد؟ اینجاست که فشار به خارج به وجود میآید.
بانک جهانی مثلا به این منظور طراحی شده بود که به کشورهای توسعه نیافته کمک کند تا منابع طبیعی خود را توسعه دهند، آب سالم به دست آورند و اقدامات مفیدی انجام دهند که قدمی به پیشرفت کشورهای پیرامون کمک کند، اما در عمل، بانک جهانیدر راستای حمایت از بنگاههای خصوصی داخلی و سرمایهگذاران چند ملیتی گام برداشت و همچنین کمک شایانی به بهرهکشی کشورهای جهان سوم در مقابل بدهیهایشان کرد.
وقتی صادرات این کشورها درآمد کافی برای بازپرداخت تعهدات آنها به سرمایهگذاران خارجی و همچنین واردات مورد نیازشان را تأمین نکند، صندوق به عنوان بازپسگیرنده بدهیها وارد میشود و تغییرات ساختاری را بر اقتصاد این کشورها تحمیل میکند، حتی پول بیشتری وام داده و باعث استمرار و تعمیق بهرهکشی از آنها در مقابل بدهیهایشان میشود؛ و با این کار، شرایط سخت زندگی مردم را بدتر از پیش میکند."