چکیده:
نوشتار پیش رو در صدد است تا مقالة کندوکاوی در تعریف علم تاریخ، اثر دکتر ملائی
توانی (منتشر شده در شماره 22 فصلنامه تاریخ اسلام) را نقد و بررسی کند. مؤلف در
آنجا سیزده ویژگی برای علم تاریخ بیان کرده و سپس براساس آنها تعریفی از علم تاریخ
ارائه داده است. در این نوشته، ابتدا آن ویژگیها به اختصار بیان میشود و سپس ذیل
سه عنوان موضوع تاریخ، علم تاریخ و روش در تاریخ، مطالب مزبور نقد میگردد. در
نتیجه روشن میشود که تعریف ارائه شده فقط تعریف تاریخ تحلیلی است و انواع دیگر
دانش تاریخ فراموش شده است و نمیتوان آن را به عنوان تعریف علم تاریخ پذیرفت؛
علاوه بر این که دو مبحث «موضوع علم تاریخ» و «روش در تاریخ» اشتباها ذیل تعریف
تاریخ آمده است.
خلاصه ماشینی:
"معیار پرفسورکار موجب پیدایش نوعی از دانش تاریخ شده که اینجانب آن را «تاریخ تحلیلی» نامیدهام و در مقاله «تاریخ، تعاریف و مفاهیم»، ویژگی آن و نیز بیفایده بودن این نوع از دانش تاریخ را بیان کردهام،[8] اما حکایت هم چنان باقی است، راستی «موضوع علم تاریخ» کدام یک از موارد ذیل است؟ 1- گذشته به معنای عام، آن گونه که امرسون میگفت؟ 2- گذشته به معنای خاص (گذشته نوع انسان)، آن گونه که والش میگوید، و آقای دکتر ملائی، بدون طرح مقدماتش، مستقیما آن را پذیرفتهاند؟ 3- یا این که بعضی از حوادث گذشته بشر «حادثه تاریخی» و موضوع علم تاریخ است، آن گونه که پرفسورکار و آرنولد توین بی و دیگران میگویند؟ سؤال اصلی از همه تاریخ نگاران این است که آیا ضرورتی دارد که در تعریف «موضوع علم تاریخ» بر قید «زمان» آن هم زمان گذشته تکیه شود؟ دکتر ملائی در بند 4 آورده است: «علم تاریخ با رخدادهای جزئی سر و کار دارد؛ یعنی موضوع علم تاریخ جزئی است و نه کلی و در بند 5 میگوید: «علم تاریخ تولید کننده قوانین عام و کلی نیست: و در بند 11 هم نوشته است که «در تاریخ امکان پیشبینی وجود ندارد»، البته مشخص است که همه این ویژگیها؛ یعنی کلی یا جزئی بودن، قانونمند یا بیقانون بودن و امکان یا عدم امکان وقوع حادثهای در آینده، همه از ویژگیهای «حادثه تاریخی» هستند، اما وقتی که مشخص نیست «حادثه تاریخی» چیست؟ چگونه میتوان قاطعانه درباره ویژگیهای پدیدهای مجهول اظهار نظر کرد."