خلاصه ماشینی:
"از آنجا که زمینههای فراهم شده حاصل تکاپوهای دیرینه نهادهای مذهبی بوده و به خصوص این نهادها در دوره مرجعیت و زمامت آیت الله بروجردی به ساختاری منسجم دست یافت،از این رو برای پاسخ به این سئوال،ضمن بررسی کوتاهی از پیشینه تاریخی مرجعیت،دستاوردهای اصلی آن مرحوم را به ترتیب در سه حوزه:1- اقتدار مرجعیت،2-نظام وکالت و 3-سازماندهی روحانیت مورد باز کاوی قرار داده،سپس به موضوع اصلی نوشته که همانا سرنوشت مرجعیت بعد ا آیت الله بروجردی،میباشد،خواهیم پرداخت.
21 حال با توجه به چنین اقتداری ممکن است برای خواننده،این سوال پیش آید که چرا آیت الله بروجردی در مقابل برخی از رخدادهایی که از طرف هیات حاکمه دامن زده میشد مواضع صریح و قاطعی اتخاذ نمیکرد؟بدون تردید پرسشهایی از این نوع برای جامعه ایران دوران انقلاب که ناظر رفتار و رویکرد مرجعیت امام خمینی(ره)بود،به طور ناخودآگاه از یک وجه مقایسهای منشا میگیرد.
27 حال اگر این پیشنهادات را با توجه به نظریات و روحیات آن دو مرجع مورد باز کاوی قرار دهیم و با این سخن یکی دیگر از طلاب آن دوره ارزیابی کنیم که«در جریان تجزیه مرجعیت که نظام هم آن را تبلیغ میکرد،خشک مقدسین به گلپایگانی و خوانساری روی آوردند»37و همچنین از مخالفت علنی و جدی آیت الله گلپایگانی را با کتاب شهید جاوید به آن بیفزاییم47،کتابی که از نظر مولف آن عیبش«این بود که برای تشکیل حکومت اسلامی،راه امام حسین را نشان میداد»57، میتوان نتیجه گرفت که در صورت به کرسی نشاندن هر یک از دو نظر مذکور،احتمالا روند دوری از سیاست آیت الله بروجردی تداوم مییافت،و این همان آرزویی بود که هیات حاکمه آن را میخواست."