چکیده:
این مقاله پس از مقایسه لغوی سه اصطلاح »لقطه«، »ضالّه« مجهول المالک«، در دو محور سامان یافته است: در محور اول به بررسی حکم تکلیفی التقاط - برداشتن لقطه - پرداخته و به استناد روایات، جواز آن را اثبات میکند، سپس با اشاره به تفصیل میان لقطه حیوان و غیر حیوان و لقطه در حرم - مکه - و غیر حرم، حکم صور مختلف را بیان میدارد. در محور دوم، بحث تعریف - شناساندن لقطه - را مطرح کرده و پس از اثبات لزوم تعریف به مدت یک سال، اشیاء کم ارزش را از این حکم استثنا کرده است.
خلاصه ماشینی:
محمد بن مسلم در روایت دیگری از امام باقر یا امام صادق )ع( در مورد لقطه پرسش میکند و آن حضرت میفرماید: لاترفعوها، فإن ابتلیت فعرفها سنة، فإن جاء طالبها و إلا فاجعلها فی عرض مالک، یجری علیها ما یجری علی مالک إلی أن یجیء لها طالب؛ آن را بر ندارید، اگر برداشتی، یک سال آن را معرفی کن.
از یعقوب بن شعیب در روایت معتبری نقل شده است که گفت: در سرزمین منا بودیم که از امام صادق)ع( در مورد لقطه پرسیدم و آن حضرت فرمود: أما بأرضنا هذه فلا یصلح و أما عندکم فإن صاحبها الذی یجدها یعرفها سنة فی کل مجمع، ثم هی کسبیل ماله؛(106) در این سرزمین درست نیست، ولی در نزد شما، کسی که لقطه را یافته است، یک سال آن را در هر جمعی معرفی کند و بعد از یک سال، همچون مال خودش خواهد بود.
گاهی گفته میشود: نهی از برداشتن لقطه در این گونه روایات، حمل بر کراهت میشود؛ زیرا در روایاتی که احکام لقطه مانند تعریف بیان شده، نهی از برداشتن آن نشده است؛ در حالی که اگر التقاط )برداشتن لقطه( حرام بود، سزاوار بود که در این روایات از آن نهی میشد؛ مثلا در روایت معتبر علی بن جعفر آمده است که از امام کاظم )ع( در مورد مردی پرسیدم که در هم یا لباس یا چهارپایی را یافته است، با آن چه کند؟ فرمود: یعرفها سنة، فإن لم یعرف صاحبها حفظها فی عرض ماله حتی یجیء طالبها فیعطیها إیاه و إن مات أوصی بها و هو لها ضامن؛(96) .