چکیده:
باوندیه خاندانی کهن در مازندران بوده که طی سه دوره، پس از ظهور اسلام در این سرزمین حکومت کردهاند. دوره دوم حکومت این خاندان (اواخر سده پنجم و تمام سده ششم هجری) مقارن با افزایش شمار شیعیان دوازده امامی در سراسر ایران، بهویژه مازندران بوده است. تشیع دوازده امامی خاندان باو که روشن نیست دقیقا از چه زمان پدید آمد، موجب شد تا این خاندان نقش مهمی در اعتلای توان فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی شیعیان دوازده امامی ایفا کنند.پژوهش حاضر درصدد بررسی چگونگی تعامل این خاندان با سلاطین سلجوقی و درک توان سیاسی ـ نظامی و فرهنگی باوندیه (اسپهبدیه) و ارتباط آن با رشد اندیشه امامیه است
خلاصه ماشینی:
"در آغاز سده پنجم هجری سه خاندان بزرگ در مازندران داعیهدار حکومت بر آن بودهاند: نخست، باقیمانده آلبویه که رمقی در او نمانده و تاب رویارویی با آلزیار را از دست داده بود، دوم، باوندیه که با وجود خویشاوندی با آلزیار، به سبب اختلاف مذهب و نیز رقابت بر سر مازندران به کوهستان پناه برده و توان لازم برای مقابله با زیاریان را نداشتند و سوم، زیاریان که غزنویان آنان را تابع و خراجگزار خویش کردند و سلاجقه به کلی ولایت را از ایشان گرفتند وکارگزاران جدیدی را در مازندران گماشتند.
وانگهی سرنوشت علاءالدوله با مرگ فخرالملوک نیز همچنان در هالهای از ابهام قرار داشت و حوادث بعدی نشان داد که انگیزه سلطان محمد و اطرافیانش برای نابودی باوندیه بسیار قویتر از میل خاتون به علاءالدوله بوده است (اسماعیل مهجوری، تاریخ مازندران، 1381 ش، ص 221 / شهناز رازپوش، همان.
با توجه به آنچه ابن اثیر در حوادث سال 512 ق آورده است میتوان رها ساختن علاءالدوله را ثمره سیاست تنش زدایی اطرافیان سلطان محمود دانست، زیرا پس از برخورد شدید سلطان محمد با مزیدیان بصره و قتل صدقة بن دبیس که به تشیع شهره بودند، شیعیان بغداد نسبت به سلجوقیان ناخشنود شده و هر آینه احتمال شورش آنان میرفت، از این رو بازداشت دو شاهزاده شیعه طبرستانی بیش از این به مصلحت سلاجقه نبود (ابن اثیر، همان، ج 10، ص 469).
رویارویی علی بن شهریار با برادرش قارن و نیز تلاش بهرام برادر علاءالدوله بر ضد او یا مزاحمت مرداویج بن علاءالدوله برای برادرش رستم شاه غازی هریک به گونهای با تحریک مستقیم یا غیر مستقیم سلاجقه همراه بوده است (ابن اسفندیار، همان، بخش دوم، ص 38، 60 ـ 61 و 93)."