خلاصه ماشینی:
"اهمیت بحث درباره مبانی هنری قصههای قرآن از همان سالهای اول انقلاب، نسبت به این موضوع گرایشهایی بوده و هست و در همین خصوص، کارهای ارجمندی انجام شده است.
بدینترتیب وقتی از مبانی هنری قصههای قرآن بحث به میان میآید مقصود شکافتن این جنبه است که آنچه را که در قرآن به آن قصه اطلاق شده آیا اصولا از مبانی هنری معهود و شناختهشده ما تبعیت میکند؟ به عبارت بهتر، آیا آنچه را که ما از ادبیات، هنر و ادبیات هنری میشناسیم در قرآن هم قابلقیاس هست یا اینکه قصههای قرآن، دارای مبانی و رویکردها و زیرسازهای خاص خود است؟ آیا در قرآن قصه هم وجود دارد؟ بعضی اوقات با این اعتراض و شبهه مواجه میشویم که «مگر ما در قرآن، قصه هم داریم؟».
بیان کردن صحنههای مختلف از یک رویداد، همان چیزی است که در داستاننویسی امروز اصطلاحا به آن "زاویه دید" میگویند و قصههای قرآن به شکل منشوری و با زوایای متفاوتی مطلبی را بیان میکنند؛ یعنی بسته به مقدار و کیفیت و شرایط مکانی و زمانی، ابلاغ آن پیام در جنبه نماد، ظاهر میشود.
پس رمز تکرار در قصههای قرآن این است که جلوهها و ابعاد در هر قصهای، با هدف و غایتی خاص به مخاطب نشان داده شود؛ حتی اگر در یک صفحه قبل نیز به آن اشاره کرده باشد.
2 - قصه واقعی؛ قصهای است که در وقتی از اوقات روزگار محقق شده اما دارای بیان ریز جزئیات نیست و ماجرای تحققیافته در ظرف زمانی را بازگو میکند (که ما معتقدیم قصههای قرآن از این نوع هستند)."