خلاصه ماشینی:
"پرسش این است که مخالفت حسن صباح با نظام سنی متکی به کلام اشعری که نظام الملک و خاندانش ولینعمت و معمار آن بودند(و طرح آن در سیاستنامهء منسوب به او مشهود است)یعنی با نظامی که خود شالوده و دایر مدار نظام تسنن در عالم اسلام گردید،از سر چه بود؟آیا دعوت جدید الموت عکس العملی به تداخل دین و دولت نبود که نظام الملک بنا به سایقه و سنت دولتمداری ایرانی آنرا به وسواس تنفیذ میکرد؟آیا حمایت از متکلمین قشری سنی در نظامیهها نبود که دستگاه قضا و دیوان را در اختیار نظام الملک گذاشت تا از هردو برای تحدید ترکتازی سلاجقه و اتباع ترکمن ایشان استفاده کند و مرام منسجم و متصلبی در برابر دعوت پویا و نافذ اسماعیلیه بسازد؟به این دلایل،پناه گرفتن حسن صباح و هم کیشانش در قلاع کوهستان و رودبار و قورمس و دیگر جاها را باید نشانهء طغیان ولی درعینحال عقبنشینی سوق الجیشی شیعهء باطنی در برابر استیلاء سلاجقهء متشرع و اتباع دیوانی ایشان از طبقهء دهقان ایرانی-که خاستگاه نظام الملک طوسی و همراهانش بود-دانست.
مطالعهء تاریخ کمابیش یک هزار و سیصد ساله و بسیار جذاب و پر زیر و بالای اسماعیلیه،آنهم به صورتی موجز و منسجم و دقیق که دفتری در یک مجلد فراهم آورده،روشنگر این نکته است که فی الواقع قوه محرکه اساسی تاریخ مذهبی و فکری و اجتماعی اسلام را باید در تحول پرتلاطم شیعهء باطنی جست و بر این نظر صحه گذارد که بخشی بزرگ از فرهنگ دنیای اسلام،اعم از آنچه که نام باطنی به خود گرفت و یا آنچه که بطور اعم در جامعه تسنن پدیدار شد،نتیجهء وجود شیعه بود که به عنوان مظهر اعتراض و مقاومت با سیطرهء شرعی و لاجرم استیلای سیاسی مدافعان شرع به مبارزه برخاست."