چکیده:
مثنوی مولوی اثر بسیار جدی مولانا در قلمرو عرفان است و در این زمینه تحقیقات بسیاری انجام شده است. اما تاکنون در مورد
اهمیت نگاه و نظر مولوی درباره اساس پیشهها و تشکلهای حرفهای بررسی مستقلی انجام نشده است. به عبارت دیگر همه تحقیقات به
همان موضوع اصلی مد نظر شاعر محدود شده است. این مقاله با فرضیه وجود دیدگاه و نظر خاص مولوی در مورد اساس پیشهها در
مثنوی به جمع آوری پیشههای در مثنوی پرداخته و تلاش میکند تا به بسط دیدگاه مولوی در این زمینه بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"مولوی برای بیان موضوعات روحی انسان به کرات از عبارتهایی استفاده میکند که مستقیما به تشکیلات پیشهوری اشاره دارد: گفت پیغمبر که در بازارها دو فرشته میکند ایدر دعا (2: 380) هر که گیرد پیشهای بیاوستا ریشخندی شد به شهر و روستا (3: 590) داعی هر پیشه اومید است و بوک گرچه گردنشان ز کوشش شد چو دوک بامدادان چون سوی دکان رود بر امید و بوک روزی میدود (3: 3ـ3094) علم آموزی طریقش قولی است حرفت آموزی طریقش فعلی است (5: 1062) ظاهرش دیدی سرش از تو نهان اوستا ناگشته بگشادی دکان (5: 1419) اختیاری کردهای تو پیشهای کاختیاری دارم و اندیشهای (5: 3069) ورنه چون بگزیدهای آن پیشه را از میان پیشهها ای کدخدا (5: 3070) چند بر عمیا دوانی اسب را باید استا پیشه را و کسب را (6: 4142) چون ز دکان و مکاس و قیل و قال در فریب مردمت نآید ملال؟ (6: 4298) زین دکان با مکاسان برترآ تا دکان فضل کالله اشتری (6: 1265) در گدایی طالب جودی که نیست بر دکانها طالب سودی که نیست (6: 1363) هین در این بازار گرم بینظیر کهنهها بفروشند و ملک نقد گیر (6: 885) چونکه در صنعت برد استاد دست نه تو گویی ختم صنعت بر تو است (6: 172) هر دکانی راست سودایی دگر مثنوی دکان فقر است ای پسر (6: 1525) همچنان هر کاسبی اندر دکان بهر خود کوشد نه اصلاح جهان (6: 2199) براستی چرا این همه از بازار دکان، حرفت، صنعت، مشتری و...
(نخجوانی، 1964: 41؛ 1971: 389) سرانجام باید گفت که مولوی بصورتی غیرمستقیم پیشینه و سابقه پیشهها را طرح میکند که گویا اندیشه و اساس منسوب کردن پیشهها به صاحبان وحی و پیامبران است: جمله حرفتها یقین از وحی بود اول او لیک عقل آن را فزود هیچ حرفت را ببین کاین عقل ما تاند او آموختن بیاوستا گر چه اندر مکر موی اشکاف بد هیچ پیشه رام بیاستا نشد دانش پیشه ازین عقل ار بدی پیشه بیاستا حاصل شد (4: 1297ـ1300) ابیات ذکر شده زمینه همان باورها و افسانههائی است که در مورد هر پیشه وجود دارد به عبارتی دیگر خداوند از طریق الهام و اشاره کردن به انسانها، کارها و حرفهها و در نتیجه کشفها را بر روی انسان میگشاید."