خلاصه ماشینی:
آیا حقیقت، شکل است یا شکل حقیقت گویا فرقی نمیکند مهم این است:«و ناگهان یک ماهی/میان حیرت دریا/بال از دو پهلو در میآورد/و آب را/به یک به هم زدن چشم/گره به قلب هوا میزند»و همین جسارت کافی است، جستجویی غریب، آیا ماهی به جست و جوی شناخت صیاد از آب پریده است بیرون، یا برای شناخت دریا، یا برای آن که «و آب را/به یک به هم زدن چشم»گره به قلب هوا بزند؟ چند شعر از شعرهای مشتی نور سرد عنوان نیایش را بر خود دارند، شعرهایی که مرا به یاد مناجات خواجه عبد الله انصاری میاندازد، شاید به خاطر اینکه هر دو نیایشاند، اما این چند شعر میتواند بر وجوهی از شعر امروز فارسی تأثیرگذار باشند؛«خدایا/بادهای ناآرامت را به من فرو فرست/برگهای پاییزت روحم را فروپوشاندهاند/خداوندا/بارانهایت را بر من فروفرست/گردهای پاییزت روحم را فرو پوشاندهاند/ ای خدای شادی/که روزهای آرام آفتابیت را دوست داشتم/که روزهای آرام آفتابیت را دوست دارم/خدایا/ خداوندا.