چکیده:
چکیده گردشگری در جهان معاصر در فضاهای جغرافیای برکنش های بسیاری در ابعاد درون متنی شکل می دهد که هر یک از این بر کنشها، تاثیراتی را پیرامون تولید و مصرف فضای گردشگری ایحاد می کند و در راستای اشتغال و درآمد رویکرد به پردازش رفاهمندی ساکنان محلی دارد. در این میان ساختار شکنی گردشگری در چالش های پسامدرنیته نوع پردازش گردشگری و جذب آنها را به هریک از فضاهای جغرافیای در دورنمایی پساگردشگری انبوه تبلوری دیگر داده است. این گونه از گردشگری میل به تقاضای مصرف فضاهای سنتی و فرهنگی در یک نگرش میراث گونه دارد و از آنجا که جوامع عشایری به عنوان میراثی سترگ، برجای مانده اصالت کارکردی و طبیعی شدن هستی شناسانه انسان در روابطی متقابل با محیط همراه با نشانههایی از بازتابندگی تاریخ مندی می باشند، می توانند در روندی از شناخت جریان پساگردشگری انبوه به عنوان مقاصد گردشگری ایفای نقش نمایند. از این رو این مقاله سعی بر آن دارد تا با رویکرد به پسا گردشگری انبوه، قابلیت گردشگری را در مناطق عشایری و شکلگیری گردشگری عشایری را به عنوان یک الگوی فضایی گردشگری با نگاهی به ایران مورد بررسی قرار دهد. آنچه مدنظر است رویکرد فراهم آوردن بنیانی هستی شناختی- جغرافیایی در روند دو سویه گردشگری و مناطق عشایری می باشد.
خلاصه ماشینی:
"علاوه برآن کنش های فرهنگی نیز در فراگرد گردشگری شکل می گیرد که می تواند شکل دهنده یک شناخت و افزایش آگاهی پیرامون خود ارجاعی های فرهنگ بومی باشد و این به تداوم وپایداری فرهنگ بومی کمک می کند و در گشتارهای بین متنی پیدایش رفاهیت زیست ـ بومی را در ابعاد امر فرهنگی و اقتصادی به ارمغان می آورد.
این هنگامی ممکن است که کوچ نشینی به عنوان یک شیوه زیست در چهارچوب هستی شناختیاش بررسی شده و همچنین به عنوان یک میراث جهانی در عوامل مختلف سنجیده شود و سرانجام در پردازش یک الگوی فضایی به عنوان گردشگری عشایری، رویکردها و راهبردهایی را به خود اختصاص دهد.
» (اسیب ماندلستام) در یک رویکرد به مناطق عشایری ایران در پیوندهای میان پسا گردشگری انبوه و قابلیت های این مناطق آنچه که بیش از همه اهمیت دارد پردازش جلوههای فرهنگی برای جذب گردشگر در فضای پسامدرن می باشد.
در این میان گردشگری فرهنگی در پی آشنایی با فرهنگ مناطق مختلف، خواهان کاوش در چشم اندازهای فرهنگی جوامع انسانی و درک آنها می باشد (Tribe, 1997, 73) که در آن نوع زندگی، چگونگی آداب و رسوم، مراسم و دیگر مواردی که نمادهای میراث فرهنگی را در روابط اجتماعی جوامع نشان می دهند، مورد علاقه گردشگران است.
در این میان توجه به نفع جوامع کوچ نشین از بازدید گردشگران و تاثیرات فرهنگی متقابل(Mcintosh, 2004, 3) نیز در روند توسعه گردشگری عشایری دارای اهمیت است."