چکیده:
این مطلب نگاهی است از دریچهء نظریهء گشتارهای چامسکی به برخی ساختهای نحوی نثر جلال؛و نویسنده در صدد است پارهای از مهمترین ویژگیهای نثر جلال و دلایل استفادهء او از برخی فنون نحوی را،از رهگذر ساختهای نحوی نثرش تبیین کند.با عنایت به بنیان گروه ساختی نظریهء گشتاری،طبیعی است که برخی از این تحلیلها نه به شکل مستقیم با ارجاع به ژرف ساختهای نحوی نثر جلال،که بر اساس کمیت و کیفیت گروههای اسمی و قیدی در نثر آل احمد صورت میگیرند.
خلاصه ماشینی:
*** از بخشهای مهم-و شاید مهمترین بخش-تحلیلهای گشتاری زبان، کشف جملات ژرف ساختیای است که ما بر آیند آنها را در قالب یک جمله یا عبارت روساختی مشاهده میکنیم(به زودی مثالی از این گونه تحلیل را عینا از کتاب ساخت زبان فارسی دکتر احمد ابو محبوب نقل میکنیم تا منظور روشنتر شود)؛اما تحلیلهای دیگری مرتبط با این بخش از تحلیل گشتاری نیز باید در بررسی نحوی یک متن در نظر قرار گیرند؛از جملهء این موارد است: -تعیین وزن نقش نماها و حروف اضافه در متن؛ -میزان اهمیت و کارکرد واحد زبر زنجیری«آهنگ»در متن.
این مطلب،اما مجال به نتیجه رساندن همهء این تحلیلها را ندارد و از آنجا که تاکنون بررسیهای نحوی،بر اساس نظریهء گشتارهای چامسکی، روی نثر جلال صورت نپذیرفته است،و یا اگر پذیرفته،نگارندهء این مطلب از آنها بیاطلاح است،نگارنده بیشتر سویهای مقدّماتی را در پیش میگیرد و حوزهء بحث خود را به سه مورد محدود میکند نخست تلاش برخی شاخصههای نثر جلال بر اساس تحلیل ژرف ساختی عبارتهایی نمونه از روساخت متنش به دست داده شود.
مثالی جالب از این دست را میتوان در همان آغاز یک چاه و دو چاله دید؛آنجا که چه معنای جمله با فعل«دارد کار میکند»منعقد شده است،ولی قلم نویسنده بر ضدّ این انعقاد معنایی قیام میکند و گروههای قیدی متعدّد،شکل نهایی پذیرفتن مضمون را به سخره میگیرند؛اما در عین حال،همین سخره،از سوی دیگر،در حال مؤکد ساختن زوایای جریانی است که به فلسفه و ماهیّت نویسندگی یک فرد باز میگردد و دریچههای تازهای از آن را به روی مخاطب متن میگشاید.