چکیده:
رویکرد امام به وحدت حوزه و دانشگاه بیشتر معطوف به پیوند سیاسی
و عاطفی بین این دو قشر بود؛ ولی این وحدت آرمانی و سیاسی ـ اجتماعی
نمیتواند بدون توجه به سطوح معرفتی و ساختاری حاصل شود. در این خصوص،
برخی از اندیشمندان تحلیلهای مختلفی ارائه نمودهاند که در مجموع به چهار
رویکرد مهم میتوان اشاره کرد: وحدت معرفتی، وحدت ایدئولوژیک، وحدت ساختاری و
وحدت مبتنی بر تقسیم کار. نویسنده، رویکرد اخیر را با تعبیر خاصی میپذیرد.
خلاصه ماشینی:
"اما به هر حال، وحدت آرمانی و سیاسی ـ اجتماعی فوق نمیتواند بیارتباط با گونهای ارتباط در سطوح دیگر معرفتی و ساختاری باشد؛ امری که مورد توجه برخی از اندیشمندان علاقمند به این حوزه بوده و تحلیلهای مختلفی نیز در این خصوص ارائه نمودهاند.
3. وحدت ساختاری: این دیدگاه، حوزه و دانشگاه را دو نهاد عمده جامعه اسلامی میداند که همانند تمام نهادهای اجتماعی دیگر، دارای اهداف، ساختار، کارکرد و برنامههای مخصوص به خود است؛ اما به دلیل اهمیت و تأثیر بنیادین این دو نهاد، لازم است بین آن دو وحدت و ادغام سازمانی برقرار شود تا هر یک به تقویت حرکت دیگری کمک کند؛ کما اینکه هم اکنون شاهد نهادهایی هستیم که شکل تلفیقی از این دو را در دستور کار خود قرار دادهاند.
اما بر تعبیر دوم از وحدت ایدئولوژیک، خود نویسنده دو نقد وارد کرده است (1) : الف) تمایزهای ماهوی علوم به عنوان تمایزهای غیرقابل حل، افسانهای و فاقد اعتبار است؛ ب) تجربههای تاریخی، هم در یونان و هم در تمدن اسلامی، گویای این واقعیت است که معارف بشری از آن حیث که معرفتاند، درگیر چنین معارضههایی نبودهاند و نفس انتقال علوم از جامعهای به جامعه دیگر نشان میدهد که اینگونه مبانی، بالاخص آن دسته که بر آنها تأکید میشود و جزء پایههای علم و معرفت از لحاظ معرفتی نیستد، از حوزه علم نیستند و از آن ریشه نمیگیرند.
در مجموع، به نظر نگارنده، علاوه بر دیدگاه حضرت امام که بر محور وحدت اخلاقی ـ عاطفی ـ سیاسی ـ اجتماعی تأکید داشتند، تقسیم کار اصولی بین حوزه و دانشگاه میتواند تقویتکننده و تداومبخش رابطه این دو نهاد باشد."