چکیده:
موضوع سخن، نقد اخلاقی قدرت است که تنها به نقد نظام توتالیتر
پرداخته است. در این نوشتار، به رابطه فضایل و حاصل آنها، عدالت، با اختیار و
تشکیل هرم قدرت اشاره شده و رابطهای معکوس میان اختیار و تجمیع قوا دیده
شده است. از نظر نویسنده محترم، نظام توتالیتر فضیلتپرور نیست و در نتیجه
مورد نقد اخلاقی واقع میشود.
خلاصه ماشینی:
"نقد من متوجه چنین تئوریپردازیهایی است و میخواهم توضیح دهم که چگونه وقتی قدرت مجتمع میشود، زشتیهای اخلاقی را به دنبال خود میآورد که عدالت حاکم هم نمیتواند از آنها جلوگیری کند و به همین سبب، ما به جای داشتن حاکم عادل، به داشتن ساختار عادلانه محتاجیم و در آنجاست که مفسده قدرت علاج میشود.
الان گاهی در نقد کاپیتالیسم، پارهای از هوشمندان مغربزمین، دقیقا توجه مارا به همین نکته جلب میکنند که در نظام کاپیتالیسم (البته این نقد در نظام مقابلش با همان قوت وارد است) از قدرت انتخاب مردم بسیار کاسته میشود؛ امور چنان سامان داده میشود، تبلیغات چنان یک جانبه صورت میگیرد که کمابیش مردم همان کار را میکنند، همانها را میخواهند که صاحبان قدرت میخواهند و به نحو ظریف، بدون اینکه خودشان بفهمند، با یک فشارهای بیرونی هدایت میشوند وگرچه تصور میکنند که خودشان انتخاب میکنند، اما این تصور واهی و باطلی است.
البته بدون تردید، رضایت عامه هم که «مقبولیت» میآورد شرط است) این است که ببینیم آیا آن نظام برای آدمیان اختیار باقی میگذارد یا نه، امکان انتخاب از میان راههای مساوی باقی میگذارد یانه، شجاعت را میستاند یا تقویت میکند، حکمت را میستاند یا تقویت میکند.
البته این نظر قابل پذیرش است به شرط آنکه نظام مردمسالاری عرضه شود که امکان مهار قدرت اقتصادی، علمی، سیاسی و اجتماعی در آن به نحوی قویتر از نظامهای دموکراسی موجود در جهان وجود داشته باشد.
شرط اول نظام دینی داشتن مهار انفسی و درونی است که معیار تقوا و عدالت را در بر میگیرد؛ اما به این اکتفا نمیشود و ساختارهای مهار قدرت نیز پیشبینی میشود."