خلاصه ماشینی:
"جولقی سر برهنه-یعنی مردی کچل به عبارت خودمان-از جلوی مغازه رد میشد که طوطی به حرف درآمد و گفت: از چهای کل با کلان آمیختی تو مگر از شیشه روغن ریختی؟ مرد بقال از خوشحالی به هوا پرید و فریاد زد:آفرین!آفرین!
دیگر شعرهای این مجموعه تقریبا همگی غزل است،با مقداری تفاوت و بالا و پایین بودن،تقریبا دارای ساختار و حالوهوایی عدهای مجموعهی اول یک شاعر را صرفا نشانگر تلاشهای او در مراحل آغازین کار میدانند نظیر همین چند بیت هستند،بیت اول-غیر از اینکه کلمهی«ناب» برای سر سلسلهی قافیهها بودن، انرژی چندانی ندارد-بیت خوبی است و با تظاهری که عنصر عاطفه در این بیت،به ویژه در مصراع دوم با کلمات تبوتاب،پیدا کرده است،پیدا کرده است،مخاطب را از همان ابتدا درگیر شعر میکند.
کلمهی دیشب،دایرهی شمولیت تعبیر منعکس در این بیت را کاملا محدود کرده و از همذاتپنداری مخاطب در زمانهای مختلف با شعر جلوگیری میکند،غیر از اینکه ترکیب«خواب دل»و قایل شدن خواب برای دل چندان خویشاوند نیست و غیر از اینکه این مصراع بسیار ساده و مستقیم بیان شده است."