چکیده:
نویسنده با ارائه رویکرد مثبت ایرانیان و اسلام به فلسطین، در گذشته تاریخ، به
نقد رویکرد امروزی شرق میپردازد و به جای دولت مذهبی، با مثبت ارزیابی کردن برخورد
دولتهای اروپایی، آزادی مذهبی و دولت سکولار را تنها راهحل مشکل فلسطین برمیشمارد.
خلاصه ماشینی:
"نویسنده در این ادعای خویش نیز دچار چندین خطا شده است؛ چراکه اولا، باید بدانیم که منطقه فلسطین پس از فتح آن به دست مسلمین و گرویدن مردم این منطقه به اسلام، به مدت بیش از دوازده قرن تحت حاکمیت فائقه اسلام بوده است (به جز در طول 96 سال جنگهای صلیبی که این منطقه به دست صلیبیون افتاد).
همچنین، پلورالیسم دینی که به زعم نویسنده از دوران کورش تا صلاحالدین بر فلسطین حاکم بوده است، مفهومی جدید و متعلق به دوران پس از رنسانس میباشد و به نظر میرسد که نویسنده در این ارزیابی، خود، از اوضاع تاریخی فلسطین، به جای مراجعه به تاریخ، خواستههای خویش را بر تاریخ تحمیل نموده است؛ چراکه با مراجعه به تاریخ این منطقه شاهد آن هستیم که مسلمانان در این منطقه دارای قدرت غالب و فائق هستند و اگر به یهودیان و مسیحیان نیز اجازه زندگی مسالمتآمیز دادهاند، نه از جهت اعتقاد به پلورالیسم یا رواداری، بلکه به جهت احکام ذمه در اسلام است.
نویسنده به اشتباه مدعی است که «تنها دولت تاریخی که بر سرزمین فلسطین با پشتوانه مذهبی خاص» سلطه یافته اسرائیل است»؛ حال آنکه، دوازده قرن حکومت مسلمین و حاکمیت اسلام در فلسطین به سادگی از سوی نویسنده مغفول واقع شده است.
بهرغم آنکه نویسنده کوشیده است که با مطرح کردن فلسطین به عنوان هند موحدان و نیز بیان این امر که دولت سکولار ـ مذهبی مورد ادعای او، دین ستیز نخواهد بود، حوزه عمومی را به مردم میسپارد و در منطقهالفراغ شریعتها حکم میکند و..."