خلاصه ماشینی:
"مسؤول کنترل ورود و خروج به دبیرستان قبل از اینکه به چهره تازه وارد بنگرد با اعتراض میگوید: وقتی ولی دانشآموز رنگ روشن بپوشد تکلیف بچهها معلوم است دیگر!صدای رئیسجمهور آرام در گوشش مینشیند:برادرم مگر استفاده از رنگ روشن جرم است؟آیا بخشنامه یا مقرراتی این جرم را قطعی کرده است؟مامور سر بلند میکند تا آمرانه بگوید:این حرفها به شما نیامده،اینجا ما تصمیم...
رئیسجمهور میپرسد:چند درصد این افراد از علم و تخصص خود در گردش کار کشور،در تولید و یا خدمات بهره میگیرند؟ مدیر میگوید:فکر نمیکردم جناب رئیسجمهور به شعار چپیها توجه کنند، کار و اشتغال و نان مبنای اعتراض است.
رئیسجمهور خیابان ممنوعه را دور میزند،از حق خود برای عبور از خیابان میگذرد تا امنیت حاکمان حفظ شود،به خیابان جمهوری میرسد،به سمت شرق میراند،به خیابان فردوسی نزدیک میشود.
راننده یک ژیان که کنار ماشین رئیسجمهور توقف کرده با خنده میگوید: -پس لا اقل روشنفکران و سرمایههای فکری و فرهیختگان جامعه را به عنوان مسؤول بگذارید داخل بنزهای ضدگلوله و درون کاخها،اینها حد اقل به اندازه مسؤولان مهماند.
راننده ژیان که کنار خودرو توقفشدهاش ایستاده میگوید: -نگاه کنید!حتما رئیسجمهور داخل این ماشینها است...
-فرزندانم شما این ساعت باید در مدرسه باشید،اینجا چه میکنید؟ جوانی 25-24 ساله از کنار شیشه ماشین،یک عینکدودی را داخل میکند و آهسته و نجواکنان میگوید: -کاست و نوار ویدیوی مجاز و غیرمجاز،خوانندگانروز،دیسکت،ورق و...
رئیسجمهور به نشانه اعتراض دست بلند میکند: -تا آنجا که من میدانم احزاب برای تخزیب دیگران و فتح پستها و میزها تاسیس نمیشوند،احزاب میآیند تا نقایص کار دیگران را بررسی کنند و طرحهای تکمیلی برای پیشرفت کشور و رفاه مردم بدهند."