چکیده:
ابن هیثم در عصر خود،از معدود دانشمندانی به شمار میآید که تجربه حسی و مشاهده دقیق نقش مهمی در روش علمی او در بررسی پدیدههای طبیعی دارند او معرفت علمی و حقیق را تابع ادراک حسی میداند.
بررسی نظریه ابن هیثم در باب ادراک و معرفت و نقش استقراء در آن،میتواند تبینی درست از روش علمی او را به همراه داشته باشد،روشی که ابن هیثم با پایبندی و التزام به آن به نوآوریهای متعددی در علم نورشناسی و ابصار و دیگر موارد دست یافته است.
خلاصه ماشینی:
"مکانیکی شدن روش ابن هیثم میگردد و مانند این است که امری بدیهی و واضج مورد
هدف این مقاله کشف ارتباط تنگاتنگی است که بین روش علمی ابن هیثم و بنیان
مقاله با اختلاف نظریه ابن هیثم در مورد ادراک با نظریه ارسطو و سبب این اختلاف که همان تغییر بنیادی در معنی
ابن هیثم اولین کسی است که ناتوانی این نظریه را در تفسیر
علت سرعت،مطابق گفته ابن هیثم این است که ادراک به واسطه«نشانهها»
ابن هیثم معتقد است که:چشم شخص را سختتر از نوع درک میکند زیرا تمایز بین
حسی از اجزاء مختلف شیء دارد و این به معنی تکرار دیدن است.
اساس این روش به نظر ابن هیثم تمییز بین ادراک فوری(الادراک بالبدیهه)و ادراک
حسی روشن اجزاء آن،آغاز میشود به تعبیر ابن هیثم:جزء کوچکترین چیزی است که
ابن هیثم بر این نکته تأکید دارد که«بیننده با ادراک فوری حقیقت دیدنی(مبصر)را
این نکته قابل توجه است که ابن هیثم ادراک فوری را ادراک غیر علمی میداند و
بین معرفت قبلی و شیء در حال دیدن(ابصار)برقرار میکند و میبینیم که ابن هیثم به
(مبصرات)امکان دارد،پس شیئی وجود ندارد که برای بار دوم چشم آنرا درک کند وادراک قبلی به آن داشته و صور آن
مشاهده کردیم این همان چیزی است که ابن هیثم ادراک بازشناختی(ادراک بالمعرفه)
ابن هیثم همانند ارسطو میداند که معرفت علمی(ادراک طبیعت یا چیستی شیء
بدون در نظر گرفتن تغییر اساسی که ابن هیثم در نظریه ادراک ارسطو ایجاد نموده،
اما بعضی از تجارب(اعتبارات در نظر ابن هیثم)نادرستی این نظریه را برای ابن"