خلاصه ماشینی:
"با فرود قطره قطره قطرههای آب روی خاک سنگفرش کوچهای باریک را از نو شمردن در میان کوچهای خلوت روبهروی یک در آبی پا به پا کردن نامهای با پاکت آبی -پاکت پست هوایی- بر دم یک بادبادک بستن و آن را هوا کردن یادگاری روی دیوار و درخت و سنگ روی آجرهای خانه خط نوشتن با نوک ناخن روی سیب و هندوانه قفل صندوق قدیم عکسهای کودکی را باز کردن ناگهان با کشف یک لحظه از پس گرد و غبار سالهای دور باز هم از کودکی آغاز کردن روی تخت بیخیالی روی قالی،تکیه بر بالش در کنار مادر و غوغای یکریز سماور گیسوان خواهر کوچکترت را با سرانگشتان گیجت شانه کردن و انار آبداری را توی یک بشقاب آبی دانه کردن امتداد نقشهای روی قالی را با نگاهی بیهدف دنبال کردن جوجهء زرد و ضعیفی را که خشکیده توی خاک باغچه با خواندن یک حمد و سوره چال کردن فکر کردن،فکر کردن در میان چارچوب قاب باران خوردهء اسفند خیرگی از دیدن یک اتفاق ساده در جاده دیدن هر روزهء یک عابر عادی مثل یک یادآوری در سراشیب فراموشی مثل خاموشی ناگهانی مثل حس جاری رگبرگهای یک گل گمنام در عبور روزهای آخر اسفند حس سبزی،حس سبزینه!"