چکیده:
برنامهریزی اقتصادی در جهان بهطور جدی،پس از جنگ جهانی دوم،با اجرای طرح مارشال برای بازسازی آثار ناشی از جنگ آغاز شد.در این مسیر،نقش و توصیههای اقتصاددانانی چون رستو،آرتور لوئیس و هارود دومار بسیار تعیینکننده بود.حاصل این نوع برنامهریزی به شکلگیری اقتصاد جهانی منجر شد که جریان منظمی از سرمایه،فناوری و نوآوری را در پی داشت.این جریان یکسویه عموما به طرزی نابرابر از کشورهای مرکز به پیرامون بود.در این راستا،برنامهریزان آموزشی کشورهای سرمایهداری نیز با تأثیرپذیری از این تحولات،به بازسازی زیرساختهای آموزش عالی به عنوان پیشدرآمد تغییرات آموزشی اقدام کردند.این کشورها به دلیل برخورداری از سنت آموزش عالی،با تأکید بر توسعهء انسانی،آموزش کارا و تحقیقات بنیادی-راهبردی،هدف علم را نافع بودن آن دانستند.طبیعتا رسالت دانشگاه نیز در چنین فضایی علاوهبر استقلال سازمانی و آزادی علمی،تولید و انتقال دانش از نظر فنی قابل بهرهبرداری است و در سراسر این مقاله به بررسی هریک از این متغیرها پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"بهطور کلی،از روند تحولات برنامهریزی اقتصادی و برنامهریزی آموزش عالی در جهان چنین برمیآید که چشماندازهای مثبت سیاستگذاری علمی و اقتصادی در دنیا باید از حوزههای زیر بهرهبرداری کند(خصوصا در سال 2000): *حوزههای مربوط به اشکال جدیدی از توسعهء اجتماعی- اقتصادی: -کار انسانی و طراحی و توسعهء نظامها و فناوریهای جهت داده شده به سوی انسانمداری؛ -خدمات اجتماعی و ارائهء آن به خانوارها؛ -نوآوری در زیست مدیریت یعنی استفاده از منابع طبیعی برای تولید کالاها و خدمات مادی(غذا و غیرغذا)و غیرمادی؛ -نوآوری قانونی و نظمبخش؛ *حوزههای مربوط به حفاظت و تقویت آزادی عمل درازمدت کشورهای پیشرفته در سطح جهانی: -توسعهء علوم شناختی؛ -نسل جدید ابزارها و دستگاههای اپتوماترونیک؛ -رشد نظامهای خدماتی تولیدکننده؛ -هماهنگی و سازگاری جهانی در تجهیزات ارتباطی و ارتباط دوربرد،روساختها و شبکهها.
بنابراین الزامات نیل به هدف راهبرد برنامهریزی اقتصادی مبتنیبر توسعهء منابع انسانی در ایران عبارتاند از:تبیین محورهای اصلی سیاستگذاری آموزش عالی و فعالیتهای اقتصادی در سطح کلان و بلندمدت و پذیرش آن به عنوان یک باور فرهنگی و اقتصادی،تعریف دوباره از دانشگاه،رسالت آن، تحقیق و اهداف آنها در جامعه،پذیرش رسالتهای نوین آموزش عالی در جهان کنونی با توجه به معیارهای توسعهء اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی،پذیرش استقلال سازمانی و آزادی علمی نظام آموزشی در برخورد با مسائل اقتصادی جامعه،اصل قرار دادن برنامهریزی ارتباطی و مشارکتی در برنامهریزی اقتصادی و آموزشی،توسعهء شبکههای اطلاعرسانی و ارتباطات بین المللی،سیاستزدایی از دانشگاهها و نهادهای اقتصادی، برخورد ضربتی با فرار مغزها و ایجاد مراکز دارای ارزیابیهای خارجی تا حضور دانشمندان و محققان دیگر کشورها را با خرید فناوری آزمایشگاهی و پرورش متخصصان خارجی تضمین کند."