خلاصه ماشینی:
"ممی این همبستگی دوگانه و این جدائی دوگانه را از نزدیک احساس کرده است:یعنی جنبشی که از جانبی استعمارگر و استعمارزده را در برابر یکدیگر قرار میدهد و از جانب دیگر «استعمارگر منکر»را در برابر استعمارگری مینهد که نقش خود را میپذیرد.
کتاب ممی بازگوئی خاطرات نیست،گرچه همین خاطرات الهامبخش او بوده است اما نویسنده آنها را دریافته و اثر او تجربهایست در قالب کتاب در کشاکش میان استعمارگران غاصب و نژادپرست و ملتی که استعمارزدگان در آینده بوجود خواهند آورد(و نویسنده را به گمان خود در آن سمهی نخواهد بود)او میکوشد،با خصوصیات خود زندگی کند از این خصیصه به نوعی عمومیت برسد.
این دستگاه استعمار است که برای کاستن میزان دستمزد،افزایش جمعیت را تشویق میکند باز خود این دستگاه است که بومیان را برکنار از جامعه نگه میدارد زیرا اگر بآنها حق رأی بدهد از آنجا که اکثریت دارند،دستگاه در یک لحظه از هم میپاشد.
کشتار بومیان و یا پذیرفتن آنها در جامعه هردو میزان دستمزدها را بالا خواهد برد!این دستگاه سنگین کسانی را که باجبار و ناگریز گرداندن چرخها را به عهده گرفتهاند میان مرگ و زندگی و بیشتر مشرف به مرگ نگه میدارد.
بومیان در ردیف حیوانات زندگی میگنند،هرگونه حقی حتی حق زندگی کردن نیز از آنان سلب شده است و شرائطشان روزبروز وخیمتر میشود پس وقتی ملتی سرمایه دیگری جز انتخاب مرگ خود ندارد،هنگامیکه از استعمارگران هدیهای جز یأس نمیگیرد چیزی هم ندارد که از دست بدهد.
باید از ممی سپاسگزار بود زیرا بما یادآوری میکند که استعمارزده را نیز رازی است و ما شاهد واپسین دم هولناک استعمار هستیم."