خلاصه ماشینی:
"برخی از دولتها، افزون بر تعیین سیاست، به گونه فزایندهای نه تنها نگران بروندادها-نظیر شمار و کیفیت فارغ التحصیلان-شدهاند بلکه به طور کلی به فرآیندهای مؤسسهای و شیوههای برنامهریزی نیز توجه نشان دادهاند، از اینرو، مؤسسههای کشورهای مورد بحث ناچار سریعا ایجاد تغییرای را از حوزه فعالیت خود وجهه همت قرا دادهاند:برخی دگرگونیهای متداول در برنامهریزی را میتوان به صورت زیر مشاهده کرد:*تفویض تدریجی مسؤولیتها از اولیای اصلی(وزیران، هیأتهای حمایت کننده)به مؤسسات؛ *نقشی نیرومندتر برای مقامات مهم دانشگاهی در مدیریت منابع و همچنین در سمت دادن و کنترل فعالیتهای بخش یا گروه؛معاونان رؤسای دانشگاهها بیشتر شبیه به مدیران اجرایی ارشد شدهاند و ممکن است مورد حمایت قائم مقامهای مسؤول منابع عمده مالی، اداری و عمرانی قرار داشته باشند؛ *وجود هیأت تصمیمگیری کوچکتر در رأس، که مرکب از شرکتکنندگان بیرونی است؛ *برنامهریزی راهبردی؛ *بیان مأموریتها برای روشن شدن مقاصد نظام؛ *تلاش برای ارایه طرح مهندسی مجدد در نظامهای آموزش عالی؛ *تجدید ساختار بخشها یا گروهها در قالب گروههای بزرگتر برای تشکیل واحدهای تصمیمگیری و اداری پویا و کارآمد؛ *بهبود وضع بودجه برای واحدهای تصمیمگیری و استفاده از بودجه برای کنترل هزینههای واحدها و تضمین بهرهگیری از منابع ملی، از جمله مدرسان؛ *اقدامهائی برای ارزشیابی و پاسخگویی به صورتهای گوناگون برای پوشش دادنآموزش، پژوهش، خدمات و مدیریت؛ *واحدهای اضافی برای ارتباط صنعت/جامعه و روابط عمومی برای فعالیتهای تأمین مالی؛ *ادغامها، انتخاب پردیزهها و شاخهها برای پدید آوردن موسساتی در اندازههای اقتصادی و مقرون به صرفه."